برنامه: قلل خط الراسی چین کلاغ - دوشاخ - سیاه سنگ 96.10.15
لیدرو راهنما : استاد تاجبخش
سرپرست : محمود غرات
عکس : جواد گلزارپور
همنوردان : 8 نفر
گزارش : سروش
به نام خالق کوهستان
۞ إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا ۚ وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا
همانا خداوند آسمانها و زمين را از زوال (و سقوط و خروج از مدار) نگاه مىدارد، و اگر زوال پذيرند (و از مدار خارج شوند) احدى جز او نمىتواند آنها را نگاه دارد؛ البتّه او بردبار و آمرزنده است.
خداوند متعال را سپاس که توفیقی عنایت کرد تا گوشه ایی از لحظات زندگی ام را به طبیعت رفته و شکرگذار این همه لطف او باشم.
برنامه: صعود به قله چین کلاغ ، دوشاخ، سیاه سنگ و برگشت از فرحزاد
تعداد همنوردان: 8نفر
راهنما: استاد تاجبخش
عکاس: آقا جواد
سرپرست: عمو غرات
شرح گزارش:
طبق قراری که داشتیم در مسیر به گروه پیوستم و ساعت 6:20 دقیقه حرکت را از جلوی شهرک بام تهران سعادت آباد با ذکر صلوات شروع کردیم، هوا سرد بود و سریع لباس اضافه کرده و شروع به حرکت کردیم در ابتدای مسیر به سمت قله چین کلاغ از میان دره زیبایی عبور کرده که پس از حدود یک ساعت به چشمه ایی میرسد که معمولا کوه نوردان و بعضاً خانواده ها برای صرف صبحانه آنجا توقف میکنند ولی ما فقط آب برداشته و به مسیر ادامه دادیم کمی جلوتر به دوراهی رسیدیم که راه سمت چپ به داخل دره می رفت...هر دو به قله چین کلاغ میرسیدند ولی ما مسیر سمت چپ را پیش گرفتیم چون خلوت تر و بهتر بودو برای اتراق صبحانه مناسب تر - گروه های دیگر هم از مسیر دیگر . به طرف روی یال صعود میکردند.
کمی جلوتر زیر نور آفتاب برای صرف صبحانه نیم ساعت توقف کردیم و پس از آن به مسیر ادامه داده و با عبور از گردنه و حرکت به سمت راست ساعت 9:20 به قله چین کلاغ رسیدیم.
با توجه به وزباد روی قله سریعاً به مسیر ادامه داده و به طرف قله دوشاخ حرکت کردیم،
کمی جلوتر به گردنه کارا رسیدیم و پس از گرفتن چند عکس یادگاری در کنار سنگ چین و در واقع آغل سنگی مسیر را ادامه داده و قبل از ساعت 11 به جانپناه کوچک زیر قله دوشاخ رسیدیم و پس از گرفتن چند عکس یادگاری از سمت راست جانپناه از مسیر پاکوب صخره ها رو دور زده و در ساعت 11:10 دقیق به قله دوشاخ و بدون توقف به سمت قله سیاه سنگ حرکت کردیم و در ساعت 11:20 بر فراز قله سیاه سنگ بودیم.
پس از استراحتی کوتاه و نوشیدن آب و تبریک صعود همنوردان به یکدیگر آماده فرود شدیم،
به دلیل حجم آلودگی هوا حاجی مسیر فرود را فرحزاد اعلام کرد که هم بکر تر و هم هوای بهتری داشت و پیشنهاد خوبی بود ولی چون امروز عمو غرات عزیز باید زودتر برمیگشتند منزل به خاطر کاری که داشتند حاجی سرعت صعود و فرود را دوچندان کرده بود و در اینجا بود که من متوجه شدم (دود واقعاً از کنده بلند میشه) چراکه فکر میکردم از لحاظ بدنی آماده هستم ولی حاجی با چنان سرعت و قدرتی مسیر را بدون توقف فرود آمد که در ساعت 13 به یونجه زار رسیدیم و در طول مسیر فرود من به شخصه سه بار زمین خوردم که به لطف خدا مشکلی پیش نیامد.
یونجه زار مکانی است در مسیر جاده قدیم امازاده داوود که شبیه یک کاروان سرا است که البته دیگر اثری از آن جز مخروبه هایی باقی نمانده ولی میشد تصور کرد که چه حال و هوای خوبی داشته در روزگاران قدیم و چه شور و حال و هیجانی داشته، اینجا بود که حاجی با نقل خاطره ایی از دوران کودکی اش که در آن زمان با پای برهنه به زیارت امام زاده مشرف شدند و اینجا توقف کرده و آبگوشتی دلچسب نوش جان کرده بودند ما را برد به حال و هوای آن روزگاران،
پس از صرف نهاری دلچسب در یونجه زار و اقامه نماز بر روی برف که بسیار لذت بخش هم بود به مسیر ادامه دادیم و کمی جلوتر به مهمان سرای آب زندگانی رسیدیم که درب آن بسته بود و مشخص بود که سالهاست که تعطیل است و گویای آن بود که در زمان های گذشته پذیرای زائران بسیاری بوده است.
واقعاً دست یافتن به همه چیز در قدیم سخت تر بوده و به نظر من همین سخت بودن باعث میشده که صفا و صمیمیت بیشتر باشه و قدر دان آن باشند مثلا تصور کنید برای یک زیارتی که امروزه ما به راحتی با ماشین هامون صبح میریم زیارت میکنیم و برای ناهار دوباره در منزل هستیم، در قدیم یک برنامه چند روزه بوده به این ترتیب که وقتی از دروازه های تهران خارج و به منطقه فرحزاد میرسیدند یک شب آنجا میخوابیدند و در ابتدای مسیر قاطر اجاره میکردند و در کافه آب زندگانی یا یونجه زار استراحت میکردند یا شب رو میخوابیدند و این داستان مربوط به طبقه خاصی هم نبوده و همه زوار باید این کارهارو میکردند که همین طولانی بودن و دورهم بودن باعث صمیمیت بیشتری میشده.
بگذریم......
در نهایت پس از دو ساعت پیاده روی از یونجه زار در ساعت 15:40 به فرحزاد رسیدیم و سوار بر مینی بوس شدیم و روانه خانه.......
در انتها بار دیگر خداوند منان را شکر میکنیم به خاطر خلق این همه زیبایی و بزرگی و سپاسگزاریم که به سلامتی به خانه هایمان برمی گردیم که بزرگترین نعمت سلامتی است، همچنین از صمیم قلب برای عمو غرات عزیز به خاطر زحماتشان و سرودن اشعار زیبایشان آرزوی سلامتی و تندرستی میکنم.
گزارش: سروش