دارآباد- باغچه خلیل 91.6.24
کد مطلب : 143
تاریخ : شنبه 1 مهر 1391 - 03:18

برنامه : دارآباد- باغچه خلیل 91.6.24

لیدر و راهنما : استاد تاجبخش

سرپرست : آقای حاتمی

انضباطی : آقای محمدنیا

عقبدار : آرش امدادی

عکاس : میثم حیدری

همنوردان : 18 نفر

 

گزارش : زهرا ذوالفقاری

 

یه برنامه سبک برای اینکه به عروسی دخترآقاقربانی برسیم!


 

لب آبي ، گيوه هايم را كندم ، و نشستم ، پاها در آب:
من چه سبزم امروز ، و چه اندازه تنم هشيار است!
نكند اندوهي ، سر رسد از پس كوه.
چه كسي پشت درختان است ؟ هيچ ، مي چرد گاوي در كرد.
ظهر تابستان است ، سايه ها مي دانند ، كه چه تابستاني ست.
سايه هايي بي لك ،
كودكان احساس ! جاي بازي اينجاست.
زندگي خالي نيست : مهرباني هست ، سيب هست ، ايمان هست ،
آري تا شقايق هست زندگي بايد كرد.
در دل من چيزي ست ، مثل يك بيشه نور مثل خواب دم صبح ،
و چنان بي تابم ، كه دلم مي خواهد بدوم تا ته دشت ، بروم تا سر كوه.
دورها آوايي ست ، كه مرا مي خواند

-
سهراب سپهري-

 

این جمعه  مثل همه جمعه های دیگه شروع شد همه گروه ساعت 6- 6:10 آماده حرکت بودند البته کمی تاخیر هم بوجود اومد که باعث شد ساعت 7:20 به منطقه کوهستانی دارآباد برسیم.

 مثل همیشه بعد از معرفی افراد گروه که جمعاً 18 نفر (5 نفر خانم) بودیم کوهنوردی رو از مسیر اصلی که دیواره ای سنگ چین شده  دارد آغاز کردیم بعد از طی مسیر و رد کردن رستوران "سربندغلاک " در سر دوراهی دوم گروه به سمت چپ سراشیبی "آبشار کبوترخان" حرکت کرد. پایین سراشیبی رودخانه ازمیان دره می گذشت .رودخانه ای با آب روان وزلال موجبات آرامش رو فراهم می کرد و برای ساعتی ما رو به حال وهوای بهار می برد. بعد از رسیدن به رودخانه برخلاف جریان آب حرکت کردیم .

 

در مسیر، تخته سنگهای ریز و درشتی وجود داشت و کمی هم احتمال سُر خوردن رو بالا می برد اما گروه با شادمانی به مسیر خودش ادامه می داد که به اولین قسمت صعب العبور رودخانه رسیدیم که عمق آب زیاد بود و دوطرف رودخانه تخته سنگهایی دیواره ای بود که با توجه به توانایی 18 نفر همنورد ،  بنا به تصمیم حاجی تغییر مسیر دادیم و مقداری از مسیر رو برگشتیم .

 

دارآباد

مردم قدیم دارآباد پیشتر در جایی دیگر در جنوب ازگل و شرق سوهانک سکونت داشتندونام ان محل کهنه دارآباد میباشد .ولی در پی خشکسالی آن زمینها را واگذاشتند و به جای کنونی دارآباد کوچیدند.نام دارآباد پس از ساختن کاخی در زمان              مظفرالدین شاه قاجار در این آبادی، به شاه‌آباد دیگرگون شد ولی بعدها دوباره نام پیشین به آن بازگردانده شد. هنوز کاریز(قنات) این محل به نام شاه‌آباد معروف است.

گفته می‌شود پزشکان فرانسوی به خاطر بیماری آسم مظفرالدین شاه دارآباد را برای درمان بیماری به واسطهٔ آب وهوای خوبش مناسب دانستند. در ساختمان و زمینهای کاخ، در زمان رضاشاه در سال ۱۳۱۲ هجری خورشیدی بیمارستان مسلولین ساخته شد.از دیگر عمارت‌های قاجاری که نزدیک به کاخ شاهی ساخته شده است عمارت فخرالدوله می‌باشد.

در جنوب شرقی دارآباد تپه‌ای باستانی به نام سیمین قلعه قرار دارد که در آن کاوش‌های باستانشناختی نیز انجام گرفته‌است. دارآباد دو قنات داشت که یکی از آن‌ها را به اقدسیه اختصاص داده‌اند و آب قنات دیگر به نام «سید آبگوشتی» که در شرق روستاست به تهران می‌رود.

کوه‌های دارآباد که دو سوی این دهکده را دربر گرفته‌اند رشته اصلی توچال است که از دامنه شرقی آن تا قوچک ادامه دارد. مَرغزارها یا مراتع شمالی آن از توچال به این شرح است: شهربانوکشک - کمردگور - تخت شاه - الش‌گا - چپ‌دره - کل‌نو - توپز بلند- چال مگس - بند چلچلا - فراخ‌سینه - سیردورو - درازلش - میردلو - پهنه خرگوش‌نو. و در بخش جنوبی: پیازچال - دره وزوا - عرق‌چینک - خوش‌چال بالا- خوش‌چال پایین.

دارآباد دو رودخانه دارد به نام‌های «دارآباد» و «کهنه دارآباد» که در جایی به نام «سیر دورود پایین» به هم می‌پیوندند و رودخانه دارآباد را تشکیل می‌دهند.

میدان داراباد تهران در ارتفاع ۱۷۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد

موزه تاریخ طبیعی دارآباد که از موزه‌های خوب ایران است نیز در دارآباد واقع شده‌است.

 

در نزدیکی " آبشار کبوتر خان "در جایی بسیار باصفا و شبیه یه شبه جزیره صبحانه رو خوردیم ودوباره حرکت کردیم.

در ادامه مسیر بیراهه ای ریزان را داشتیم. هیجان خوبی بود ولی به همین جا ختم نشد چون بعد از طی مسیر به دومین مسیر صعب العبور رسیدیم که این دفعه در ارتفاع چند متری رودخانه باید تخته سنگهایی بصورت دیواره رو پایین می رفتیم که بتونیم ادامه مسیر بدیم و حاجی برای دومین بار تغییر مسیر داد و دوباره با طی کردن مسیری فرعی به راه  سنگ چین شده اصلی رسیدیم و به طرف "چشمه جهان" و پس از آن " آبشار چال مگس " حرکت کردیم.

 

سمت چپ آبشار چال مگس باید دوباره از صخره ها بالا می رفتیم که این دفعه برای من فوق العاده شیرین و هیجان انگیز بود اما فکر باز گشت از همین مسیر صخره ای تنم رو به لرزه می انداخت.

 

در ادامه مسیر تقریبا محوطه اطراف رودخانه وسیع تر می شدو درختان میوه خودنمایی می کردند.در محوطه بازی که با درختان گردو سایه دلنشینی ایجاد کرده بودند (باغچه خلیل) برای صرف نهار و استراحت اتراق کردیم و گروه هم از هدیه درختان که روی زمین افتاده بود استفاده می کردند.

بعد همنوردانمون تدارک نهار خوشمزه ای دادند و کم کم افراد دورمون جمع شدن باهم نهار رو خوردیم بعد از نهار زیر سایه درختان مشاعره دوستان شعر و ادب فضای شاعرانه و خیال انگیزی رو ایجاد کرد.

 

 

ساعت 14:15 برای برگشت آماده شدیم و استرس مسیر برگشت کم کم در من پدیدار می شد چون بالا اومدن از صخره ها خیلی خوب و عالی بود اما پایین رفتن بدون تجهیزات برای بنده کمی سخت بود که خوشبختانه حاجی برگشت از مسیر بالا  رو انتخاب کرد و مسیر برگشت از ارتفاعات و مشاهده مناظری که صبح در قسمت پایین کوه گاهی به سختی طی کرده بودیم جالب بود و این شیرینی دیری نپایید که پایین اومدن از شیبهای تند آغاز شد.

شیبی طولانی و در قسمتهایی به صورت شن اسکی با  بوته های خار و .... که  انتهای مسیر به علت بستن قسمتی از مسیر توسط سیم خاردار مجبور به پایین اومدن از شیب بسیار تند و خاکی که سُر هم بود شدیم من که به دنبال حاجی پایین اومدم فکر نمی کردم که اینقد خوب بتونم به پایین برسم اما عده ی کمی از افراد گروه به  کمک امدادگران گروه بسیار جالب پایین اومدن که موجبات شادی زاید الوصفی را هم فراهم کردند.


منبع : گروه کوهنوردی پرسون - پنجره ای به کوهستان
لینک این مطلب : http://www.window2mountains.comp143