کلوگان به امامه - دیدار از آبشار کلوگان و آبشار امامه 91.3.26
کد مطلب : 132
تاریخ : يكشنبه 4 تير 1391 - 09:59

برنامه : کلوگان به امامه - دیدار از آبشار کلوگان و آبشار امامه 91.3.26

لیدر و راهنما : استاد تاجبخش

سرپرستان : آقایان مظلومی و آیت النبی

عکاس : محمود اسکندری

همنوردان : 35 نفر

گزارش :محمود اسکندری

 

... غصه هم می گذرد،
 آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...



نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

 


 صبح زيبايي است و آسمان زيباتر. قله ي دماوند در دوردست ها در ميان ابرها ، جلوه و زيبايي حيرت انگيزي دارد . ساعت 55 و5 به فرهنگسرا مي رسم .  حدود 10نفر از دوستان هستند . در عرض چند دقيقه دوستان ديگر هم خودشان را مي رسانند . حدود 30 نفر هستيم و سوار بر اتوبوس شده و را ه مي افتيم . دربين راه چند نفر ديگراز اعضاي گروه هم به ما ملحق مي شوند . با ئاسو قسمت عقب اتوبوس نشسته ام كه خانم دكتر از جلوي اتوبوس اشاره اي به چك كردن پيامك گوشي فراموش شده ام مي كنند . حدس مي زنم قضيه چيه . بله همون قضيه ي ديوار كوتاه و نوشتن گزارش برنامه .
 در راه من و ئاسو هردو از خاطرات و سفرهاي چند روزه مان مي گوييم ئآسو از ييلاق هاي ماسال و اردبيل من هم از درياچه نئور و ييلاق سوباتان . چنان غرق در صحبت و بيان زيباييهاي طبيعت هستيم كه متوجه گذر زمان نيستيم . ساعت 30 و 7  است و از اتوبوس پياده مي شويم و تابلوي روستاي كلوگان نظر ما را جلب ميكند .

 

از پل فلزي روي رودخانه عبور مي كنيم و وارد كوچه باغهاي روستا مي شويم . در كنار  قبرستان روستا ، نثار روح در گذشتگان ، فاتحه ا ي مي خوانيم و در خنكاي صبحگاهي در كوچه هاي تنگ و باريك با بدرقه ي شميم روح نواز گلهاي ياس از روستا گذر مي كنيم .

با عبور از روي پل فلزي عرض رودخانه را طي كرده و مسير زيباي كنار رودخانه را همراه با صداي روح بخش آب طي مي كنيم . در كنار رودخانه ، خانه ها و ويلاهايي ديده مي شود كه پس از طي كردن مقداري از مسيرديگر خبري از آنها نيست و تنها كوهها هستند وگروه و رودخانه و درختان سبز.


پس از آب برداشتن از چشمه بهشتی میان راه ، ساعت 8 صبح است كه در كنار استخركوچكي كه براي ذخيره آب  ساخته شده ، جمع مي شويم واستاد تاج بخش توضيحات لازم را در مورد برنامه ميدهند و مسووليتها را به صورت زير مشخص مي كنند .


سرپرستان : مهدي مظلومي  و ئآسو آيت النبي 

سرپرست خانم ها : خانم دكتر گچلو


مسوولين انضباطي آقايان : محمود حاتمي و قربانی 

مسول انظباطي خانم ها : زهرا اسلام زاده  

 
عكاسان : محمود اسكندري و عباس حاجي زاده
عقب دار : آقاي قربانی


به افتخار تك تك اعضاي گروه تشويقي صورت مي گيرد و طبق روال عادي برنامه  خانم ها جلو و آقايان عقب راهي مي شويم .

 

از همان ابتدا همه چي تحت كنترل آقاي مظلومي است و حركت هيچ جنبنده اي خارج از دايره ي ديد ايشان نيست ! صداي شر شر آب در گذر از روي سنگها و سنگريزه ها در گوشمان طنين انداز است. واقعاْ صبح زيبايي را تجربه ميكنيم .

در همان ابتدا چاره اي جز خيس شدن درعبور از رودخانه نيست . خانمها پشت سر استاد تاج بخش از آب رودخانه عبور ميكنند ولي ظاهرا" آقايان خيس شدن را زود هنگام مي دانند همين فكر هم لحظات جالبي را براي گروه در عبور از روي تنه ي درخت رقم مي زند .


مسير همچنان كنار رودخانه اي است پس از عبور از كنار تخته سنگ بسيار بزرگ ، در ادامه ي مسير به تونل برفي عظيم ناشي از ريزش بهمن و عبور آب رودخانه از ميان توده ي  برف برمي خوريم . ضمن اينكه از شكوه و عظمت اين پديده ي طبيعي در شگفتيم عكسي به يادگار مي گيريم و دوباره راهي ميشويم . مسير حركت كمي فراخ تر شده است و با فاصله ي بيشتري از رودخانه حركت ميكنيم .

 

ساعت حدود 9 صبح است و دوباره بايد ازداخل آب رودخانه عبور كنيم . هركسي دنبال راهي است تا كمتر خيس شود ولي برخي زودتر با خيس شدن كفش و لباسشان كنار مي آيند بقيه آنسوتر دنبال راه چاره هستند ولي در نهايت اكثرشان با كفشهاي خيس شده به گروه اول مي پيوندند . به هرحال مسير را ادامه مي دهيم .

 

كنار تخته سنگهاي بزرگي كه آب از سمت چپ آنها به رودخانه ملحق مي شود ، آبشار زيبای کلوگان خودنمايي كرده و گروه را به سمت خود مي كشاند .

ساعت 30و9 است و بساط صبحانه بر كنار آبشار و در يك هواي خنك و دوست داشتني و در كنار ترنم باران گونه ي آب آبشار ،  آنهم در جوار دوستاني سبزتر از برگ درخت و پاكتر از آب روان گسترده مي شود . 

              

 

روستای کلوگان دهی از دهستان رودبار قصران است که در بخش افجه ٔ شهرستان تهران واقع است .یکی از زیباترین روستاها که در فاصله ۲۰ دقیقه ای شهر تهران قرار گرفته است. بدلیل اینکه این روستا در کنار جاده اصلی قرار ندارد - باعث شده این روستا بکر بماند و تردد کمتری در آن باشد. در عین حال به جهت اینکه کل طول این روستا قابل تردد با اتومبیل نمی باشد و فقط با استفاده از اتومبیل تا پارکینگ مرکزی داخل ده می توان رفت این روستا از آرامش و سکوت زیبایی برخوردار است.


روستای امامه نیز یکی از روستاهای بخش رودبارقصران از توابع شمیران، نرسیده به فشم بوده که در شمال شرقی تهران در دامنه جنوبی البرز مرکزی شامل دو آبادی به نامهای امامه بالا و امامه پایین در ارتفاع 2234 متر از سطح دریا واقع شده است.به لحاظ کوهستانی بودن از یک آب و هوای معتدل در تابستان و هوای سرد و یخبندان در زمستان برخوردار است.


بعد از اوشان و نرسیده به فشم یک راه فرعی به سمت امامه وجود دارد که حدودا" 6 كيلومتر و آسفالته می باشد.این جاده که با چندین پیچ و با یک شیب نسبتا تندی پس از گذشتن از چندین مزارع جنوبی امامه به انتهای شیب و رو به سرپایینی قرار می گیرد. جاده به یک دوراهی می رسد.راه سمت راست به امامه پایین و راه سمت چپ به امامه بالا وارد می شود. ادامه جاده امامه بالا به روستای راحت آباد متصل و از آنجا به لواسان کوچک وصل می شود. بین امامه بالا و پایین چند راه ارتباطی ، البته نه ماشين رو ، کم عرض وجود دارد.
غیر از این راهها یک راه هم از امامه پایين ( البته پياده رو ) به سمت روستاي کلوگان و كمرخاني ، جاده اصلي رودبار قصران فشم وجود دارد.

در امامه همچون اکثر نقاط رودبارقصران به زبان نزدیک به طبری صحبت می کنند. البته این زبان امروزه به واسطه حضور جوانان در مدارس و استفاده از زبان فارسی در بین جوانان در حال فراموشی بوده ، اما در بین کهنسالان و افرادی که حضور دائمی در محل دارند وجود دارد.
زبان مردم رودبارقصران به دو لهجه متفاوتی ادا می شود. مردم فشم و رودک به زبان نزدیک به دری که بیشتر با زبان مردم روستاهای قدیم شمیران یکی بوده و بقیه اهالی رودبارقصران به زبان طبری که شباهت بیشتری به زبان مازندرانی دارد،
از چهار دهه گذشته که مهاجرت از روستا به شهرها به اوج خود رسیده بود ،تعدادی از اهالی به شهرهای مجاور از قبیل تهران مهاجرت کردند.البته این مهاجرت ها فصلی بوده به گونه ای که در تابستان برای استفاده از آب و هوا و رسیدگی به زمینهای کشاورزی به امامه می آیند و با بازشدن مدارس به شهر می روند.در گذشته اهالی به کشاورزی و دامداری مشغول بودند. تولیدات شیر و فرآورده های دامی توسط اهالی به دیگر شميران ، تجريش برده و در آنجا به فروش می رساندند.
به علت برخورداری از نعمت آب ، زمینهای پایین دست در طول تابستان به محصولات باغی و کشاورزی پرورش داده و بعدها موفق شدند با نهر آبی که در سمت غربی امامه بالا ایجاد کرده بودند زمینهای شمالی و شرقی را هم برای استفاده از کشاورزی مهیا نمایند.هم اكنون شغل اصلی اهلي روستا كشاورزي ،باغداری و كمي هم دامداري  ميباشد.
آب و هوای بسیار مطبوع امامه در بهار و تابستان هر گردشگری را به خود جلب می کند.گذشته از آن باغات فراوان و رودخانه ای که در باغ تنگه قرار دارد بهترین جا برای تفرجگاه اهالی و گردشگران می باشد تا در آن هوای دلپذیر و مناظر زیبا و آهنگی که از برخورد آب رودخانه با سنگها ایجاد می شود لذت ببرند .

امامه از قدمت زیادی برخوردار است. قلعه امامه (قلا،قلعه مازیار) : این قلعه در شمال شرقی امامه بالا در امتداد رودخانه با فاصله ی حدود سه کیلومتر از جاده اصلی در ارتفاعی صخره ای قرار دارد. از قلعه‌های مستحکم منطقه‌ است که در ساخت آن از سنگ لاشه، ملات، ساروج و گچ سنتی استفاده شده است. حوادث روزگار از جمله عوامل طبیعی و انسانی باعث شد تا قسمتهای زیادی از این بنا تخریب گردد.
 در تاریخ از این قلعه آدرسهای زیادی داده اند که یکی از آنها این قلعه را به قدمت هزارو سیصد سال رسانده و آن را متعلق به مازیار یکی از حکمرانان محلی می دانند.بعضی هم شباهت این قلعه را به قلعه های حسن صباح دانسته که موید کلام خود را مستحکم بودن و صعب العبور بودن آن را بهترین دلیل می دانند.حسن صباح(از سلسله اسماعیلیان) دژ های خود را در یک مکان مرتفع و صعب العبور می ساخته تا از گزند دشمنان در امان باشند.نوع معماری آن هم با سنگ و و ساروج می باشد.امروزه کوهنوردان و علاقمندان به طبیعت از این بنا در هنگام پیاده روی دیدن می کنند.
روستاي امامه دارای دو امامزاده به نامهای امامزاده شاهزاده حسین(امامه بالا) و امامزاده نور(امامه پایین) ميباشد .البته امامزاده ديگري نيز بنام امامزاده عبدا... درمنطقه كوههاي لاره ، بدون بقعه مورد وثوق اهالي روستا ميباشد.

در زمان قاجاریه بعضی از پادشاهان وقت برای تفریح و شکار به امامه رفته و مدتی را اتراق می کردند.ناصرالدین شاه قاجار در یکی از سفرهایش با دختری به نام فاطمه که بعدها به انیس الدوله معروف شد آشنا و او را به همسری انتخاب و به حرمسرای خود می آورد. مهر انیس الدوله چنان در دل شاه می نشیند که به عنوان سوگلی حرم و شاه انتخاب می شود.بعضی ها گویند که همراه شاه یک بار به فرنگ هم سفر کرده است.انیس الدوله از نسل طايفه انیسی های امامه بوده است .


        

پس از صرف صبحانه و تجديد قوا راهي مي شويم . مسير متنوعي است ، عبور از داخل آب و مسير سنگي و تنگ و فراخ وهموار و ناهموار و...
در سايه سار درختان سرو، گروه گرد هم مي آيد و برخي به خاطر نداشتن كلاه يا عينك ويا هر بهانه ي ديگرمورد تنبيه شديد خودماني قرارمي گيرند ، تنبيهي كه شادي را بر چهره ي تك تك دوستان مي نشاند !! جناب آقاي قربانی هم يك ترانه گيلكي مي خوانند ( بوشو بوشو من تورو نخوام) و خلاصه در كنار هم ودر يك بزم دوستانه لحظات شيرين و ماندگاري ، در ذهنمان حك مي شود .

مسير همچنان زيباست ، از كنار تپه اي سنگي با فرم خاصي از سنگها عبور كرده وبه پايين دست روستاي امامه ميرسيم (30و11) مسير كنار رودخانه اي فرم خاصي پيدا كرده است شاخ و برگها و بوته ها و نهالها و علفهاي بلند  . انگار يك مسير جنگلي را طي مي كنيم و انواع گلهاي سفيد و خوشبوي بهاري  زيبايي خاصي به محيط اطرافمان بخشيده است .

 

باز هم گذر از رودخانه و  سپس عبور از داخل روستا . به راه آسفالته اي كه به سمت  آبشار امامه مي رود مي رسيم با راهنماييهاي استاد تاجبخش و به قول آقا مهدي مظلومي ودر كمال آرامش و تحت كنترل بودن اوضاع طوري كه حركت هيچ جنبنده ا ي از نظر پنهان نباشد! به ستون يك حركت مي كنيم

ظاهراْ تعداد افراد گروه متشكل از خانم و آقا، تنوع سني افراد ازنوجوان 13  ساله تا پيش كسوتان 65 ساله ، نظم ونظام حاكم بر پيمايش مسير، ابزار و ادوات و كوله و... نظر افراد ديگر را به خود جلب مي كند، شايد برخي در دلشان برما مي خندند و قطعاْ خيلي ها بر بودن در گروه صميمي و دوستانه اي غبطه مي خورند . خب هر كس در زندگي به شيوه دلخواه خود از آن لذت مي برد . 

دوباره به رودخانه مي رسيم، رودخانه اي در كنار جاده اي آسفالته . خب معلوم است بايد چه خبر باشد : خانواده ها و يا جمع هاي دوستانه است و بساط جوجه كباب و قليان . جديداْ اين دومي بوسه بر دست خيلي از جوانها و نوجوانها و حتي مادران ودخترانشان مي زند !! چه عرض كنم ؟

 

پس از توقف مختصر در كنار رودخانه و در چنين فضايي، مسير زيباو باطراوت كنار رودخانه را به سمت آبشار پبش مي رويم ، هرچه جلوتر مي رويم مسير زيباتر و بكرتر مي شود گلهاي بابونه و گلهاي رنگارنگ ديگر، جلوه هايي ار زيبايي طبيعت را به رخ هر رهگذري مي كشد اطرافمان خروش رود است و سنگ و صخره و سبزه
برخي جاها ديگر چاره اي جز خيس شدن نيست و تنها راه ، عبور از ميان آب رودخانه اي است كه در ميان صخره هاي عظيم قرار دارد .

 


 ديدن آبشارهاي كوچك و پي در پي ، چشم اندازهاي زيبا يي ايجاد كرده و صداي خروش آب رودخانه در ميان گلها و گياهان و بوته هاي مختلف روح انسان رو جلا ميدهد.
چندين بار عرض رودخانه را عبور مي كنيم و در نهايت ساعت 2 در نزديكي آبشار اتراق ميكنيم .بساط ناهار در محافل دوستانه گسترده مي شود.  خوردن ناهار در چنين جايي واقعاْ دلچسب و زيباست بعد هم قيلوله و نماز در دامان طبيعت. 

 

 

ساعت حدود 30 و 3 بعد از ظهر است و اعضاي گروه همه گرد هم مي آيند و چند عكس به يادگار مي گيريم و سپس آماده براي بازگشت مي شويم . استاد تاجبخش همراهي با برخي از اعضا را به سرپرستان گروه توصيه ميكنند  و سپس راهي مي شويم حقا كه دل كندن از اين طبيعت زيبا و بكر خيلي سخت است . باز هم رودخانه و عبور از آب رودخانه و ...
 

 

در راه يكي از طبيعت گردان كه بساط ناهار بر كنار آب گسترده است ، گروه را به خوردن هندوانه ميهمان ميكند. سهم هركس اندك است ولي شيرين و گوارا . كمي جلوتر هم آقا رضا نظري در يك تنگه ي آب گرفته هنر خود را در حركت بر روي صخره ها و خيس نشدن به نمايش مي گذارد وخود از اين حركت  كاملاَ حرفه اي ذوق زده است ظاهراَ به قول خودمان، قضيه روكم كني بوده است .

 

به پايين دست رودخانه و كنار باغچه رستورانها ميرسيم و و پس از توقفي مختصر و گذر از خياباني طويل با درختان گردويي كه برآن سايه افكنده اند به اتوبوس که آمده امامه دنبالمان ، مي رسيم و سوار برآن شده و حركت مي كنيم .

در بين راه آقاي مهدي مظلومي همه را به خوردن بستني ميهمان ميكنند و با كامي شيرين و تني خسته و لبي خندان به سمت تهران در حركتيم ترافيك كمي خسته ترمان مي كند ودر نهايت حدود ساعت 7 به فرهنگسرا مي رسيم و خداحافظي تا جمعه اي ديگر و برنامه ا ي ديگر .


منبع : گروه کوهنوردی پرسون - پنجره ای به کوهستان
لینک این مطلب : http://www.window2mountains.comp132