عنوان برنامه: ولنجك –قله کماچال 3050 متر
ليدر: استاد تاجبخش
سرپرستان: مهدی مظلومی- ئاسو آيت النبي
مسئول انضباطي: فرشيد علمداري
عقبدار: ابراهیم حاجی زاده
عكاس: عليرضا جلالی فراهانی با همکاری فرشید و روژان
گزارشگر: روژان
تعداد همنوردان: 20 نفر
هزینه برنامه : 2000 تومان
خدا آفريد اين طبيعت عجيب
زكوه و زدريا و انس غريب
زمين و فلك آسمان هفت رنگ
ستاره و خورشيد و نظم قشنگ
بچرخند در محوري هر كجاست
حقيقت ستايند
جمعه اي ديگر فرا رسيد و ميعادگاه هميشگي در انتظار ما بود جلوي فرهنگسرا چهار نفر بيشتر نبوديم، ماشين برعكس هميشه سر وقت راس ساعت 6 آمد اما به دليل تاخير دوستان ساعت 6:15 حركت كرديم و چندين نفر از دوستان در راه به گروه پيوستند.
ساعت 7:50 در ايستگاه يك ولنجك پس از يك مراسم معارفه به همراه گروه 20 نفره عزم رفتن كرديم. طبق معمولِ استاد، حرکت از بیراهه و روی سینه کش آغاز شد. هوا بسيار عالي و دامان طبيعت سفيد پوش بود، ديدن قله برفي همه را به وجد مي آورد، با تمام قوا ، رفتني دوباره و البته در مسير از زيبايي هاي طبيعت هم لذت مي برديم.
حالا داخل دره بودیم. در ساعت 9:30 به فرمان استاد براي صرف صبحانه کنار چشمه ای داخل دره کماچال توقف كرديم و به مدت 40 دقيقه صبحانه اي دلچسب در كنار دوستان صرف شد .
پس از آن نيمه دوم مسير آغاز شد. شيب تندي بود كه از دور اين گونه به نظر نمي آمد. برف زيادي باريده بود به طوري كه به جرات مي توان گفت ارتفاع برف در بعضي از نقاط به بيش از يك متر ميرسيد. مه همه فضا را اشباع كرده بود، سرماي شديدي بود حركت به آهستگي اما پيوسته ادامه داشت.
مسير را پشت سر مي گذاشتيم اما از ثبت لحظات هم غافل نبوديم، تمام لحظات را از دريچه دوربين گروه ثبت مي كرديم.
عقربه هاي ساعت 12:15 را نشان مي داد كه به قله کماچال به ارتفاع 3050 متري رسيديم،
وزش باد شدت گرفت و زمان را غنيمت شمارديم و فقط به گرفتن چندين عكس اكتفا كرديم و مسير را به قصد صعود به قله دوم ادامه داديم اما پس از گذشت 30 دقيقه به منطقه اي بهمن خيز رسيديم منطقه اي بس خطرناك بود! استاد صلاح را در آن ديد كه به ارتفاع 3100 بسنده كرده و از همان جا عزم بازگشت كرديم عليرغم برنامه تنظيم شده، به دليل سختي راه و مه غليظ از دربند برنگشتيم و از مسير ولنجك بازگشتيم.
ساعت 2:15 به ايستگاه 2 ولنجك رسيديم،يك ساعت براي ناهار و استراحت در نظر گرفتيم در محوطه ايستگاه، زن و شوهري گروه را به سوپ داغي كه بر روي اجاقشان قل ميزد، ميهمان كردند در آن هواي بسيار سرد واقعاً سوپ داغ مي چسبيد.
ساعت 3:15 مسير را طبق آئين گروه از بي راه به سمت پايين پيموديم در راه بازگشت به دليل شادي بسيار بچه ها نظر سايرين به گروه جلب مي شد و همچنين توريست هايي كه در مسير بودند از گروه چندين عكس گرفتند و سرانجام ساعت 5 بعدازظهر سوار بر ماشين شديم و خدا را سپاس مي گوييم كه فرصتي دوباره براي صعودي ديگر به ما عطا كرد.
ساعت 6 بعداز ظهر به جلوي فرهنگسرا رسيديم و با خداحافظي از دوستان برگي ديگر از خاطرات گروه ورق خورد و به دفتر خاطره هايمان پيوست.