شهر زیر زمینی نوش آباد – کویر مرنجاب ( 29-28 مهرماه 90)
کد مطلب : 98
تاریخ : جمعه 6 آبان 1390 - 01:37

برنامه : دیدار از شهر زیر زمینی نوش آباد – کویر مرنجاب  ( 29-28 مهرماه 90)

لیدر و سرپرست : حاج آقا تاجبخش

عکاسان : میثم حیدری – آقا رسول

 ابی  : مسئول سلب آسایش در اتوبوس!!!

کویر نوردان : 38 نفر

گزارشگر : آتیه

 

هزینه برنامه :

      اعضاء : 15000 تومان

      غیر اعضاء : 20000 تومان

 

 ...واینگونه بود که ما دانستیم که....کوهنوردی ، از ما یک خانواده ساخته.... یک خانواده همدل ، صمیمی  و صبور. 


7.25 صبح پنجشنبه با تاخیر چند نفر ازبزرگان و ایضا چندتا از کوچولوهای گروه راه افتادیم طرف اتوبان قم- کاشان.

 

قرار است که ابتدا دیداری از شهر زیر زمینی نوش آباد داشته باشیم. با استفاده از کروکی ساده ای ماحصل جستجوی اینترنتی و کمی تحقیق و تفحص از محلی ها بالاخره حدود ساعت 12ظهر میرسیم به نوش آباد و شهر زیر زمینی آن.

نوش آباد دیار کهن ایرانیان(شهری است در بخش مرکزی شهرستان آران و بیدگل استان اصفهان ایران)

انوش آباد: این دیه را از بهر آن بدین نام کردند که یکی از اکاسره ( ساسانیان ) بدان ناحیت بگذشت، به چشمه ای که آنجاست فرود آمد، آن چشمه و موضع را خوش یافت. بفرمود تا بدانجا دیهی بنا نهادند و " انوش آباد " نام کردند.    ( تاریخ قم – 378 هجری)

معماری دست کند اویی ( شهر زیر زمینی)

شهر زیر زمینی(اویی)که در زیر بافت شهر نوش آباد بصورت دست کن ایجاد شده و چندین هزار متر وسعت دارد از عمق 4متری تا عمق 18متری زمین فضاهای متعددی از جمله اطاق راهرو و چاههاو کانالهای زیادی برای در امان ماندن از دست اشرار کنده شده است.

این معماری بی نظیر با این شکل ساختاری در جهان منحصر به فرد بوده و تاکنون با توجه به آثار به دست آمده در کاوش های باستان شناسی قدمت آن به قبل از اسلام بر می گردد که در دوره های مختلف تاریخی کاربرد نظامی و دفاعی  داشته است.

این مجموعه به لحاظ سیستم دفاعی و پناهگاهی آن تا سال 1381 هیچ اطلاعات مستندی از آن در دست نبود و به دخمه های اسرار آمیز شهرت داشت.

 راههای ورود به داخل این مجموعه از طرق مختلف و به شکل مخفی در منازل یا داخل قلعه خشتی در مجاور شهر و یا محلهای پر جمعیت و داخل کانالهای  پایاب هایی که از زیر خانه ها و برای گذرآب قنوات ایجاد شده،چاههای داخل مساجد و باغها و بازارهاو هر جایی که در زمان حمله دشمن امکان دسترسی سریع و فرار ساکنین را فراهم می نموده ،ایجاد شده است.

در بعضی منازل قدیمی که در قسمت مطبخ خانه آن چاهی برای ورود به این فضاها حفر نموده و در دهانه چاه را با تنور به طرز ماهرانه ای پوشانده و انتهای تنور که در دهانه چاه قرار گرفته را با تابه گلی مسدود و روی تابه را خاکستر ریخته ودر مواقع اضطراری افراد از داخل تنور وارد شهر زیر زمینی شده و دوباره انتهای تنور را مسدود به شکلی که هیچ اثری از ورودی به اویی ها معلوم نمی شود.

در طول مسیر شهر زیر زمینی اطاقهایی به ابعاد مختلف برای اسکان موقت حفاری کرده اند.در بدنه اطاقها تعدادی تاقچه مشاهده می شود.هر اطاق 180سانتی متر ارتفاع دارد.افراد داخل اویی برای استراحت و در امان ماندن از دست دشمن تمهیدات زیادی را به کار بسته اند تا حتی در عمق18 متری زیر زمین هم مورد حمله دشمنان قرار نگیرند.

اطاقها به شکل تو در تو و با راهروهای زاویه دار که دید مستقیم را با فضای بعدی از بین می برد،ساخته شده است. در 20سانتی متری زیر سقف و به فاصله 1متر در تمام بدنه اطاقها حفره هایی برای قرار دادن چراغهای پیه سوز جهت تامین روشنایی فضاها تعبیه گردیده است.چندین پیه سوز به دست آمده با قدمت 700سال حکایت از این ماجرا دارد.

در زیر سقف راهرو ها و اتاقها آثار لبه تیز کلنگها به خوبی مشاهده می شود. به لحاظ سختی زمین منطقه ،این فرضیه را تقویت می کند که وسایلی که برای حفاری استفاده می کردند،سر آنها از جنس الماس باشد.

 در بدنه دیوار اطاقها و در بعضی از آنها چاهکهایی مشاهده می شود که به سختی می توان وارد آن شد .که ارتفاع این چاهکها 3تا 5متر می باشد که راه ارتباطی به طبقات بعدی است.در دهانه هر چاهک تعدادی قلوه سنگ و یک تخته سنگ به اندازه دریچه چاهک قابل رویت است که در مواقع احساس خطر یا ورود هوای آلوده یا دود به طبقات با تخته سنگ دریچه را مسدود و یا اگر دشمن قصد ورود به فضاها را داشته با سنگها که حکم وسایل و ابزار دفاعی را می کرده بر سر مهاجمین می کوبیدند.

راههای ورودی به طبقات بعدی طوری حفاری شده که هر کس قصد ورود به فضاها را دارد ناگزیر باید از پایین به بالا حرکت کند که قدرت دفاعی افراد مهاجم را به صفر می رساندواین ساختار دفاعی به گونه ای است که تسلط کافی را برای  مقابله با دشمن  فراهم می کند.

هر فضا شامل چندین اطاق و راهرو و توالت می باشد که راهروی ورودی به این فضاها که برای پناه حداقل 10نفر می باشد و در وسط راهرو اصلی درست در قسمت پیچ راهرو،سکویی کنده شده که محل نشستن نگهبان می باشد.

کار نگهبان کنترل خروج و ورود افراد و اعلام خطر و شناسایی دشمن می باشد .در زمانی که نگهبان در این قسمت قرار می گیرد دیگر افراد داخل مجموعه با خاطری آسوده به استراحت می پردازند تا اینکه اعلام خطری از سوی نگهبان داده شود.که باز در انتهای این مجموعه راهی از طریق چاهکی مخفی برای فرار به طبقات بعدی اندیشیده شده است.

برای معطل نگه داشتن دشمن و ایجاد ترس و وحشت بر دل دشمنان تله های فیزیکی زیادی بر سر راهشان ایجاد می کردند از جمله اینکه در وسط اطاقها چاههای بسیار عمیقی وجود دارد که با تخته سنگی  که در وسط آن دستکهایی قرار دارد و روی آن را باخاک می پوشاندند  و به لحاظ تاریک بودن فضاو عدم دید کافی با قرار گرقتن دشمن روی تخته سنگ ،سنگ دوران شده و دشمن را به قعر چاه می فرستاده.یا اینکه راههای گریز زیادی را به صورت راهرو پیچ در پیچ ایجاد کرده که به محض ورود به آن وارد فضاهای تودرتو شده و دور خود دورزده دیگر مسیر اصلی به لحاظ همشکل بودن راهرو ها قابل تشخیص نمی باشدو دشمن را سرگردان می کردند.

با توجه به تو در تو بودن فضاها هیچ گونه مشکل تنفسی احساس نمی شود و این یکی از شگفتی های داخل این مجموعه می باشد.افراد تا زمانی داخل اویی ها می ماندند که از برقراری امنیت داخل شهر اطمینان حاصل می کردند.هوای داخل از طریق چاهایی که به صورت غیر مستقیم به سطح زمین مرتبط بوده تامین می شود.

خمره ایی که هم از داخل هم از بیرون لعاب داده شده و به صورت گلهای بر جسته و منقوش می باشد در داخل فضاها کشف شده نشان از آن دارد برای نگهداری روغن چراغ و یا آذوقه کاربرد داشته است.آب مصرفی و شرب ساکنین داخل شهر زیر زمینی توسط راههای مخفی که به پایابهای مرتبط به رشته قنات ها بوده و از زیر زمین می گذرد تامین می کردند.این فضاها نه تنها در سطح زیرین شهر گسترده شده تا حصار بیرون شهر و حتی شهر تاریخی و تالار نیاسر راه دارد.راههای مختلف دیگری به برون شهرنوش آباد از زیر زمین مشاهده شده که به چاههای داخل قلاع اطراف شهر مرتبط می باشد.

تاریخ ایجاد و استفاده از این بناها به دوران ساسانی و اوایل اسلام میرسد که در دوران های بعد یعنی سلجوقی تا صفویه و حتی قاجار مورد استفاده بوده است.

 

 

بهرحال ما پس از پایین رفتن از 50 پله وبا پرداخت ورودی 500 تومان برای هر نفر وارد آب انبار نوش آباد شدیم و نشستیم پای صحبت راهنمای خوشروی میراث فرهنگی و بعد رفتیم داخل این دالانهای تودرتو.

و در اینجا هم راهنما همراهمان بود و دوستان هم به جای گوش دادن به توضیحات تا دلتان بخواهد عکس انداختند و سوراخ سنبه های شهر زیر زمینی را زیرورو کردند.

 

 

و بعد ناهار بود در پارکی در نوش آباد و حرکت به طرف کاروانسرای مرنجاب.

کاروانسرای مرنجاب، كاروانسرايي است در دل كوير كه در ادامه راه ابريشم قرار گرفته. روزگاري كاروان‌ها براي سفر به خراسان، اصفهان، ري و بالعكس از اين مسير مي‌گذشتند.گفته میشود شاه عباس ابتدا برای جلوگیری از حمله افغانها و ازبکها این کاروانسرا را با اهداف نظامی ساخته است.

ابعاد حياط 30×20 متر است و چندين اتاق و شاه نشين به دور آن قرار دارند که امروزه برای اسکان مسافران اجاره داده میشود.

 اين كاروانسرا به‌شكل قلعه‌اي مربع شكل ساخته شده  و 6 برج در ديوارهاي آن تعبيه شده است.

بالاي كاروانسرا به شكل سنگرهاي ديده‌باني درست شده است و زماني ٥٠٠ مسلح در قلعه حضور داشتند و امنيت عبور كالا از چين به اروپا و بالعكس را در اين منطقه تامين مي‌كردند. امروزه به دلیل کاهگلی بودن و نا امن بودن سقف نگهبانان اجازه رفتن به بام را نمی دهند.

اين كاروانسرا توسط سازمان ميراث فرهنگي باز‌سازي‌ شده، اما باز‌سازي آن با درهاي فلزي و آجر‌هاي امروزي آن را از كاروانسراي دوره صفويه دور كرده است. از سال 1381 همچنان قرار است به هتل تبدیل شود. بيرون قلعه، بركه كوچكي وجود دارد كه از چشمه آب شیرین تغذیه میشود .وجود آب شیرین در کویر شور چیزی شبیه به معجزه است.

 

حدود ساعت 4.30 بعدازظهر در کاروانسرا بودیم و اطاقها از قبل رزرو شده....وسایلمان را که جابجا کردیم راه افتادیم به گشتی شبانه در زیر آسمان پرستاره کویر...

و بعد شامی بود و... جوجه کبابی و... دور آتشی و... آوازی و ...سوزو گدازی....

 

و صبح جمعه 7.30 همگی راه افتادیم طرف قنات آب و دیدار از کویر...

پس از حدود یکساعت ونیم  پیاده روی به قنات می رسیم که آبشخور شترهاست که طفلکی ها به امید آب کشیدن من و شما از قنات ایستاده اند به انتظار... ساربانشان که با موتور هی جولان میداد!

 

 

از قنات چند نفری برگشتند به کاروانسرا و بقیه راه را به سمت تپه ماهورها ادامه دادیم.

و بعد شروع طوفان شن بود که بالای تپه ها حداکثر شدت را داشت و با وجود کلی استتار از چشم و گوش و دهان و دماغ ... و حتی جیب لباس!... لبریز شدیم از شن و ماسه و البته چه لذتی...

 

واینجا هم فرودی  شن اسکی با طعم پرواز....

این طوفان شن و ایضا گرفتگی تاندون پای حاجی مجبورمان کرد که برگردیم طرف قنات و کاروانسرا...

وحالا قسمت اصلی ماجرا...

راننده که آمده دنبالمان و انگار از ماشینش خیلی مطمئن است برای کوتاه کردن مسیرهمان میان جاده تصمیم به دور زدن می گیرد... در شن و ماسه کویر گیر می افتیم...بچه ها می ریزند پایین و ابتدا مسئله با خنده و شوخی و هُل دادن برگزار میشود...بی نتیجه است... شروع می کنیم به خالی کردن شن و ماسه اطراف لاستیکهای عقب و پشت ماشین... پسرهای باغیرت گروه... با حداقل وسایل...بعضی دخترها هم به جمع امداد رسانی می  پیوندند...هر کسی با وسیله ای...حتی با دست خالی...

عرض جاده را بند آورده ایم...اتوبوس و سواری از دوطرف جاده و همگی نظاره گر ماجرا...صرفا نظاره... و البته بعضی به حداقل نظری درچاره جویی...

از کاروانسرا هم کمک خواسته ایم ، ولی هنوز خبری نیست... بچه ها همچنان مشغول کارند...میثم و رضا، فرشید و کمال،رسول وعلیرضا...همه و همه...هرکسی در حد توانش...بدون غرزدن...با روحیه ای عالی...مشکلی پیش آمده و خانواده ما در حال حل مشکلند....

 

باز هم بی نتیجه...این اتوبوس خیال تکان خوردن ندارد...بچه ها برای تخلیه شن و ماسه درازکش شده اند زیر ماشین که با تذکر به موقع حاجی به علت خطرناک بودن شرایط می کشیم شان بیرون... و همگی خسته و خاک آلود می نشینیم به انتظار امداد و نجات کاروانسرا....

...و بالاخره نیسان امداد کاروانسرا از راه می رسد...دو نفر مرنجابی با بیلهای نجات بخش شان!!!، کار بچه ها را تکمیل  و زیر ماشین را از شن و ماسه خالی می کنند و تخته های سنگینی را که همراه دارند به ترتیب زیر تایر عقب و جلوی اتوبوس می گذارند و سر انجام اتوبوس از جا کنده میشود...

و راه می افتیم طرف کاروانسرا ...سریعا باروبنه را جمع می کنیم و حرکت بطرف نوش آباد...

ساعت 4 بعدازظهر: مجددا پارک نوش آباد و ناهاری دورهم و بعد حرکت بطرف تهران...

و توی  اتوبوس کنسرت " دوستت دارم " که بارها و بارها تکرارش کردیم و تخلیه انرژی... که خستگی مان را بدر برد... و راننده مان متعجب که بابا اینا دیگه چقدر خوش روحیه اند!!!

 ساعت 9 شب تهران بودیم.

 

چند نکته:

1. در برنامه های کویری حتما بیلچه همراه داشته باشید. به کارتان خواهد آمد.

2. گرچه با این اتفاق نفری 5000 تومان هزینه سفرمان اضافه شد ولی اثبات همدلی و صمیمیت بچه ها چنان دلچسب و مثال زدنی بود که قابل توصیف نیست...باید بودید و می دیدید...

واینگونه بود که ما دانستیم که....کوهنوردی ، از ما یک خانواده ساخته.... یک خانواده همدل ، صمیمی  و صبور.

                                                   خوش باشید

                                                                       آتیه

 


منبع : گروه کوهنوردی پرسون - پنجره ای به کوهستان
لینک این مطلب : http://www.window2mountains.com/p98