برنامه : دراز دره دارآباد – باغچه خلیل _ بازگشت ازدرازلش 90.5.7
لیدر و سرپرست: استاد تاجبخش
عباس حاجی زاده:عکاس
گزارشگر:سمیه نایینی مهید
تعداد همنوردان :20 نفر
دره دارآباد، شرقی ترین دره کوهستان توچال بعد از سوهانک است و انتهای این دره به سریونجه (باغچه خلیل)می رسد. صعود تابستانی خطالرأس با صعود از یال پر شیب یا به قولی سینه کش تند بالای چشمه موسوم به درازلَش آغاز میگردد.
قلل معروف دارآباد : قله دارآباد (3170 متر) ، قله سیاه بند (3320 متر) ، قله چپ دره (3180 متر) ، قله چمبره بند (3160 متر) ، قله تنگ چال (2755 متر) ، قله عرق چین (2530 متر).
چشمه های معروف دارآباد : چشمه دراز لش ، چشمه جهان ، چشمه سیر دورو پایین ، چشمه کلنو ، چشمه نارون.
امروز به جای کوه ساران بر بام سرای پا نهادم!
وز دور به قله دماوند با حسرت و غم سلام دادم
روز جمعه مورخ 07/05/1390 فرصتی دوباره دست داد تا ساعت 6 صبح جلوی فرهنگسرای بهمن با دوستان دیداری تازه کنیم . اما از آنجایی که ماشین رأس ساعت مقرر حاضر نشد تصمیم بر آن شد که با ماشین دوستان برویم. نکته جالب این که یکی از ماشین ها نیسان بود و بچه ها با ذوق فراوان و بی توجه به نوع آن سوار شدند . عزم رفتن کردیم ، اما اتوبوس در همان لحظه رسید و به سرعت ماشین را عوض کردیم. زمانی که آماده حرکت بودیم یک زوج جوان اطلاع دادند که به گروه ما ملحق می شوند و در نهایت ساعت 6:35 صبح حرکت کردیم.
اما در پیچ پائین دارآباد بود که اتوبوس خاموش کرد و دوباره مجبور به تعویض ماشین شدیم که همه این اتفاقات خالی از لطف و خنده نبود.
خلاصه ، ساعت 7:30 پائین کوه بودیم که بعد از مراسم معارفه به دامن استوار کوهستان دارآباد قدم نهادیم.
به قول استاد برنامه سبکی خواهیم داشت. ( البته همه ما می دانیم در ادبیات استاد ، لغتی به معنای واقعی سبک وجود ندارد!)
پس از گذشتن از سربندغلاک ومختصری کوه پیمایی به چشمه جهان رسیده و بعد از نوشیدن آب گوارای چشمه راه را ادامه دادیم و به آبشار چال مگس رسیدیم.
در ادامه راه به سخت ترین قسمت مسیر رسیدیم که در دو مرحله همه افراد گروه بایستی دست به سنگ می شدند ، اما همگی با کمی ترس و دلهره ، از آن مسیر به سلامت عبور کردند.
بعد از پیمودن مسیری هموار در ساعت 10:30 زیر درختان سایه گستر با نوای جویباران ، حدود نیم ساعت صرف صبحانه خوردن کردیم و مجدداً در مسیر بسیار زیبا که بر فراز آن آسمانی آبی ، بر گستره اش تکه های ابر سفید نمایان بود و چشمه های زلال و خروشان از هر رهگذری دلربایی می کرد به ادامه راهپیمایی پرداختیم.
پس از آن به باغچه خلیل رسیدیم و پس از عکسی یادگاری در کنار آب در دو مرحله ی5 دقیقه ای ، نشسته وخوابیده ،عمل مِدیتیِشِن (Meditation) و relaxation را با آموزشهای استاد انجام دادیم که جذابیت آن با انتخاب مکانی مناسب دو چندان شد چرا که سکوت ، صدای آرام آب ، دویدن باد در میان درختان و صدای جیرجیرکها تنها نوایی بود که در این دشت شنیده می شد.
بعد از آن بدون وقفه مسیر را ادامه داده و در ساعت 13:30 به چشمه درازلش رسیدیم و به مدت 30 دقیقه برای صرف ناهار توقف کردیم.
در مسیر بازگشت با شیبی تند از دره دراز لَش به صورت شِن اسکی پائین آمدیم که تقریباً هیچ کس از زمین خوردن بی نصیب نماند.
با نگاهی به شیب پشت سر که همگی با اندکی سختی آن را پیموده بودیم ، این شعر تداعی می شد:
وین کوه عظیم سخت پیکر کز ترس برش نمی توان خفت
با آن همه وهم و شوکت و کبر لبخند به لب مرا پذیرفت
و سرانجام ساعت 16:10 سوار بر اتوبوس شدیم که شیرینی این کوهپیمایی با بستنی زوج جوان( به مناسبت شیرینی ازدواج و ایضا تاخیر صبح !) تکمیل گردید.
و در آخر 17:10 به فرهنگسرا رسیدیم و این بود آخرین برگ از خاطرات گروه قبل از ماه مبارک رمضان.
ای دوست کنون تو جای من گیر بر قله کُه گذار پایت
من نیز ز دور با دلی شاد فریاد زنم خوشا به حالت
شاعر : جلیل کتیبه ای