پارک جمشیدیه - قله توچال 90.3.27
کد مطلب : 59
تاریخ : سه شنبه 31 خرداد 1390 - 06:34

پارک جمشیدیه - قله توچال

(حمله به قله توچال از جناح جمشیدیه ! )  90.3.27

 

لیدر و راهنما: حاج آقا تاجبخش

سرپرستان : آقایان شجاعی- عمو جلال

مسئول انضباطی : آقای فرشید علمداری

عکاس برنامه : آقای جعفری

تعداد همنوردان  : 14 نفر

گزارشگر : آتیه

 

و این بود "شاه برنامه" برنامه ها ...به تعبیر آقای جعفری...


 

6:15 صبح ، حرکت از جلوی فرهنگسرا بهمن... و احمدی جامانده از سرویس دوان دوان در تعقیب ما....

7:00 صبح ، پارک جمشیدیه ، ( با احمدی ! )...حلقه تقسیم وظایف و توضیح کلی برنامه.... حاجی  گوشزدمان می کند  که تا چشمه ،آب در مسیر نداریم ...آب بردارید...

 

 

حرکت از پله های بالایی پارک و دست به سنگ شدن بعدی که حسابی گرممان می کند و به نفس نفس می اندازدمان...

 

 

9:10 صبح ، صبحانه مختصر 10 دقیقه ای

9:20 صبح ،حرکت مجدد...گرمای هوا کلافه مان کرده و هنوز هیچی نشده به جیره بندی آب افتاده ایم.....

 

 

10:00 صبح ، برجک کولکچال در سمت چپ خودنمایی می کند. بالای سر برجک  و نور الشهداء هستیم و بطری ام  قطراتی بیشتر آب ندارد...چاره ای نیست ... باید تحمل کرد...

 

 

سنگ نوردی از مناطق خطرناک و ممنوعه ( بعدا روی نقشه دیدم !) همچنان ادامه دارد... بعد از این مسیر در حد فاصل کولکچال ودارآباد به منطقه ای هموار می رسیم که مسیر دست راست  به چشمه آبی میرسد  و این از سرسبزی دره اش پیداست، ولی راهمان یکساعتی طولانی تر خواهد شد. بنابراین بی خیال آب شده و مسیر مستقیم را ادامه می دهیم.

با چند نفس گیری کوتاه  یکی دودقیقه ای بالاخره گردنه پیازچال از دور نمایان می شود....در سمت چپ ، مسیر برجک تا گردنه کلکچال و گردنه تا قله کولکچال به خوبی نمایان است... و در سمت راست پناهگاه قله دارآباد...

به آرامی از پای قله کولکچال رد شده دورادور به قله سلامی عرض  می کنیم و به طرف چشمه پیازچال سرازیر می شویم...

12:10 ظهر،چشمه پیازچال...خودِ خودِ بهشت...سبزه وآب روان... حمله به آب له له زنان...تجدید قوایی مختصر...

 

 

12:45 : برپا...هنوز راه درازی در پیش داریم...3 نفر از دوستان آماده صعود نیستند...با راهنمایی حاجی به مسیر شیرپلا-ایستگاه 5 هدایت میشوند تا زمان برگشت همدیگر را ببینیم ...حرکت مجدد ...گامها کوتاه و شمرده...

 

 

14:00 ، لزون شرقی...ارتفاع 3540متر...قله نمایان میشود...ومسیر طولانی که در پیش داریم ... و مسیر آهار به قله توچال که به زیبایی مشهود است...

 

 

عکسی می گیریم و ادامه می دهیم...سرم سنگین شده و وقتی نفر پشتی ام هم از سردرد شکایت می کند می فهمم که سردرد ارتفاع است و همگی کمابیش همین مشکل را داریم... به تنفس عمیق و شمرده رو می آورم ...و جالب است که بزودی اثر می کند ...

 

گام به گام  بدنبال حاجی می رویم و شانس آورده ایم که امروز حاجی کفش نو پوشیده!

بالاتر...لزون غربی....ارتفاع 3585 متر.... هوا آفتابی است ولی باد خنکی هم می وزد و گرما آزار دهنده نیست... روی تنفسم تمرکز کرده ام....

بالاتر و بالاتر ... پیچ بعدی...ارتفاع 3700 متر.... دامنه های سرسبز و بکر توچال ...گامها کوتاه.... آهسته و پیوسته...

 

 

شیب بعدی....ارتفاع 3820 متر...نفس ها تنگ شده و بی حوصله شده ام... استراحتی 2 دقیقه ای و تکه ای میوه... گرچه اشتهایی نیست...

باز هم بالاتر....بالاخره قله و پناهگاه دوباره نمایان می شود.... امیدی تازه...

 

 

ارتفاع 3900 متر...انگار این راه را پایانی نیست... silent  شده ام!...حرفه ایها اما، فرز و چابک نیرویی تازه یافته اند ...حاجی به وجد آمده...آقا شجاع به بهانه عکس از صف جلو میزند...نزدیک تر که می شویم می بینم که به نماز ایستاده...به عبادت خالق...

 

16:30 ، قله توچال... ارتفاع 3965 متر...خستگی یکباره از وجودم رفت... زبانم این بار به ستایش خالق باز میشود...خدایا شُکر...به توان ام...به اراده ام ...وبه سلامتی ام ...شُکر ...به توفیقت ...وبه هدایتت... شُکر...

متشکرم که مرا به عشقی که سالها در وجودم بود ونمی شناختمش رهنمون ساختی... خدایا شُکرت...حاجی هم سر به سجده ساییده...

 

 

17:00 ،  دوان دوان به طرف ایستگاه 7... امروز با چنین برنامه ای 9 ساعت و نیمه  سربالایی رفتن!!! با برگشت تله کابین کاملا موافقم!!!

 

و این بود "شاه برنامه" برنامه ها ...به تعبیر آقای جعفری...

 

پی نوشت: قله توچال برای من طلسمی شده بود! 3 بار مسیرهای مختلف قله ( شهرستانک به توچال- درکه به توچال ) را می آمدم و تا ایستگاه 7 می رسیدم و قله قسمت نمی شد!( بدلایل جسمی- روحی- زمانی)

آنروز دلیلش را دانستم! قسمت این بود که از طولانی ترین مسیر و به چنین شیرینی قله را زیارت کنم تابرایم خاطره ای شود به یاد ماندنی...

                                            شاد باشید

                                                         آتیه


منبع : گروه کوهنوردی پرسون - پنجره ای به کوهستان
لینک این مطلب : http://www.window2mountains.com/p59