برنامه : یال توپوزکلنو - قله دارآباد 96.9.10
لیدرو راهنما : استاد تاجبخش
سرپرست : امیرحسین پاکزاد
عکس : جواد گلزارپور
همنوردان : 7 نفر
گزارش : سروش
به نام خالق کوهستان
وخداوند در زمين كوههايى استوار افكند تا زمين شما را نلرزاند و نهرهايى و راههايى قرار داد تا راه بيابيد )آیه 15 سوره نحل)
خداوند متعال را سپاس که توفیقی عنایت کرد تا گوشه ایی از لحظات زندگی ام را به طبیعت رفته و شکرگذار این همه لطف او باشم.
برنامه: صعود به قله دارآباد
تعداد همنوردان: 7نفر)حاج آقا تاج بخش، خانم دکتر گچلو و خانم نوری، جناب پاکزاد و عمو غرات و آقا جواد )
سرپرست:حاج آقا تاج بخش
شرح گزارش:
این هفته وقتی که متوجه گشتم برنامه صعود به قله زیبای دارآباد است بسیار خوشحال شدم چون تابحال این قله را با اینکه یکی از قلل مهم کوه های تهران صعود نکرده بودم (چون مسیرش از من دور بود و هربار به دلیلی امکان صعود مهیا نمیشد)
این قله با ارتفاع 3160 متر از سطح دریا برنامه ساده ایی نیست و این برنامه 13.7 کیلومتر و 10:49دقیقه به طول انجامید.
با شور و ذوق بسیار جمعه صبح 10-09-96 مطابق قرار در میان راه به گروه پیوستم و با مینی بوس آقا طهماسبی به راه افتادیم و بقیه بچه ها را هم در راه سوار کرده و صعود را از مقابل پارکینگ دارآباد راس ساعت 6:30 شروع کردیم در ابتدای حرکت حاج آقا تاج بخش پس از معرفی مسئولیت هر کدام از بچه ها را عنوان کردند و با ذکر صلوات و توکل به خدا حرکت را شروع کردیم، مسیر برای من تازگی داشت و بسیار پر انرژی بالا می رفتیم،
بعد از تنها رستوران بین راهی دارآباد به دوراهی یال شن سیاه رسیدیم که سمت چپ مسیربه داخل دره و چشمه ها و آبشارهای دارآباد ختم میشد که تعدادی از همشهریان برای گذراندن اوقات فراغت به آنجا میرفتند ولی ما مسیر را روی یال و به بالا ادامه دادیم.
در اینجا حاج آقا تاج بخش خاطراتی را از ساخت پناه گاه روی قله که در سال 1371 به کمک فدراسیون و همت دوستانشان صورت گرفته بود و مشکلات و سختی هایی که در این مهم داشته اند را بیان کردند چراکه این جانپناه در زمستان جان بسیاری از کوه نوردان را نجات داده بود. انشاالله خداوند به همه آنان که بی منت این کار مهم را انجام داده اند اجر و پاداش عنایت بفرمایند،
مسیر را در راهی پاکوب ادامه دادیم تا اینکه به دو راهیی رسیدیم که نشانه آن لوله آبی بود که کوه نوردان در آن سوراخی ایجاد کرده بودند و میشد ار آنجا آب برداشت، مسیر رو به بالا ادامه یال شن سیاه بود که ما آنرا نرفتیم و از آنجا که حاج آقا تاج بخش علاقه ایی به مسیرهای پاکوب و عمومی کوه نوردی ندارند مسیر را به سمت چپ ادامه دادیم و وارد مسیری زیبا شدیم که از کنار دره دراز لش میگذشت و به چشمه دراز لش می رسید.
در اینجا بود که عمو غرات عزیز خاطراتی را از صعود های فصل بهار و زمستان این مسیر ذکر کردند که بسیار زیبا و دلنشین بود، از کنار آبشار هایی میگذشتیم که آبی نداشتند و به خاطر بی آبی امسال اثری از آب در آنها نبود و من فقط با تصور از آنها لذت میبردم،
در راه حاجی همنوردان قدیمی خود را میدید و با آنها خوش و بشی میکرد و در این بین ما هم استراحتی میکردیم، کمی جلوتر به چشمه دراز لش که در آنجا چند درخت هم بود توقف کوتاه جهت برداشتن آب کردیم و مجدد به راه افتادیم و در ساعت 8:30 جهت صرف صبحانه در منطقه ایی مسطح زیر نور آفتاب که بسیار دلچسب هم بود اتراق کردیم.
پس از صرف صبحانه در ساعت 9.10 صبح مسیری پر چلنج توسط حاجی انتخاب شد دره غربی به سمت باغچه خلیل میرفت ولی ما به سمت بالا متمایل شدیم که به آن یال توپوزکلنو میگفتند،
این مسیر دو گرده سنگی داشت و مابقی مسیر ریزشی و حالت شن اسکی بود که قدرت و صرف انرژی بیشتری را میطلبید، مسیر با شیب تندی شروع شد و واردگرده سنگی اول و پس از دست به سنگ شدن و گذر از آن مجدداً وارد مسیری شن اسکی و گرده سنگی دوم و مجدد مسیری ریزشی که به خط الراس دارآباد ختم میشد.
در طول این مسیر صحبت های عمو غرات عزیز با وصف زیباییهای منطقه و مناظر چشم نواز و سنگ های فوق العاده ایی که در مسیر وجود داشت و شکرگذاری از خداوند برای اینکه به ما اجازه داد تا اینجا باشیم مانع از خستگی میشد و لذت دیدن این مناطر را چندین برابر میکردند.
درنهایت در ساعت 11:10 بر روی خط الراس قرار گرفتیم که در اینجا مسیر ما با مسیر عمومی کوه نوردی یکی میشد، ناگهان همگی با دیدن دماوند با شکوه به وجد آمده و ناخودآگاه تبسمی برلبانمان جاری شد و خداوند را از این همه عظمت و بزرگی شاکر شدیم و من به امید روزی که دماوند بزرگ اجازه صعود بدهد دعا کردم،
چند عکس به یادگار انداختیم و به سمت قله راهی شدیم و در ساعت 11:50 پا نهادیم بر روی قله دارآباد جایی که قله های دماوند، مهرچال، آتش کوه، و... همچنین روستای حاجی آباد به وضوح خودنمایی می کنند.
بر روی قله چند عکس به یادگار انداختیم و پس از اقامه نمازی لذت بخش چراکه حس میکنی به خدا نزدیک تر شده ای و میتوانی شکرگذار این همه قدرت و عظمت خداوند باشی و پس از یک چرت کوتاه در کنار عمو غرات و جناب پاکزاد عزیز که جایی مسطح را مهیا کرده بودند و صرف چای که به همت آقا جواد گل مهیا شده بود قصد فرود کردیم،
در ساعت 13:00 برای فرود مهیا شدیم و از کنار مسیر سیم خاردار به اتاقک نگهبانی پادگان رسیدیم که متروکه بود از آنجا به سمت چپ که دره ایی بود سرازیر شدیم چراکه حاجی چشمه ایی را میشناخت که برای صرف نهار باید به آنجا میرفتیم، منطقه ایی زیبا بود که پس از صرف یکساعت نهار در ساعت 15:00 برای فرود به راه افتادیم و مسیر برگشت به طرف پشت بیمارستان دارآباد لحاظ شده بود...
از مسیر مخصوص حاجی که هیچ کوه نوردی در آنجا دیده نمیشد ادامه دادیم و به مسیری رسیدیم که جاده ایی در آنجا کشیده بودند و از لابه لای کاج ها میگذشت و منطقه مخصوص منابع طبیعی بود که در آنجا آبیاری تحت فشار راه اندازی کرده بودند و استخرهایی جهت آبیاری درختان منطقه بود که امید است با پوشش درختی در آینده به وضعیت آب و هوای تهران کمک کند،
در نهایت با توجه به اینکه حاجی علاقه ایی به مسیر و جاده ندارد به سرعت از تپه های پرشیب و ریزشی فرود می آمدیم و حاجی نکاتی را در رابطه با نحوه صحیح فرود و اینکه نباید به هیچ عنوان اجازه دهی در کوه ترس تورا فرابگیرد آموختند و جا دارد از صبر و شکیبایی جناب پاکزاد در حمایت و حوصله شان و کمک هایشان به عنوان عقب دار گروه تشکر کنم همچنین از عکاس موزیکال گروه آقا جواد که لحظات دیدنی را ثبت کردند، در این هنگام بود که عمو غرات عزیز با صدای زیبایشان شعرهایی از شاعران بنام این سرزمین می خواندند و لذت فرود را دوچندان می کردند و خستگی از تنمان بیرون میبردند،
در نهایت در ساعت 17:15 از جلو پشت بام و بالکن خانه های محله دارآباد گذشتیم و از پشت بیمارستان مسیح وارد یکی از کوچه های محله شدیم وشیرینی این صعود با پذیرایی جناب پاکزاد که با شیرکاکائو همراه بود حسابی چسبید و در آخر سوار بر مینی بوس آقا طهماسبی راهی خانه شدیم تا برنامه و صعودی دیگر .
در انتها بار دیگر خداوند منان را شکر میکنیم به خاطر خلق این همه زیبایی و بزرگی و سپاسگزاریم که به سلامتی به خانه هایمان برمی گردیم که بزرگترین نعمت سلامتی است.