گزارش برنامه پیازچال - لزون - قله توچال
جمعه 23 تیر96
ساعت حرکت 5 صبح – فرهنگسرای بهمن
همنوردان : 8 نفر
آقایان : استاد تاجبخش ، کشانی ، اسماعیلی، دماوندی ، قلیزاده
خانم ها : گچلو، جمالی ، حاجیلو
گزارش : حاجیلو
عکاس : اقایان کشانی و اسماعیلی
سرپرست : استاد تاجبخش
به نام حضرت دوست که هرچه هست از اوست
موقعیت برنامه
قله توچال قله ای با ارتفاع 3962 متر واقع در جنوب منطقه کوهستانی البرز مرکزی و بر روی خط الراس شرقی-غربی می باشد. این قله از سمت شرق به قلل لزون، کلک چال و دارآباد و از غرب به قلل شاه نشین و منطقه امامزاده داوود منتهی می شود.
مسیرهای دسترسی به قله توچال از تهران (مسیرها به ترتیب شرقی غربی ذکر شده اند) :
1.دارآباد- قله دارآباد – قله پیازچال- قله توچال
2.پارک جمشیدیه – پناهگاه کلک چال - دره پیازچال – قله پیازچال – قله توچال
3.گلاب دره – پیازچال – لزون – قله توچال
4.دربند – شیرپلا – جانپناه امیری - قله توچال
5.دربند – دوراهی اوسون – دره اوسون – جان پناه اسپید کمر – ایستگاه هفتم تله کابین - قله توچال
6.ولنجک – ایستگاه پنجم تله کابین - ایستگاه هفتم تله کابین – قله توچال
7.درکه - پناهگاه پلنگ چال – ایستگاه پنجم تله کابین - ایستگاه هفتم تله کابین – قله توچال
8.درکه - پناهگاه پلنگ چال – مسیر لوله – قله توچال
( برداشت شده از ویکی پدیا )
گزارش برنامه
جمعه 23 تیر 96 راس ساعت 5 صبح به اتفاق دوستان در محل قرار ، فرهنگسرای بهمن جمع شدیم و آماده ی حرکت به سمت پارک جمشیدیه به هدف یه برنامه سبک ریکاوری به سمت دره پیازچال و یه استراحت و خواب حسابی تو دل طبیعت بودیم.
بعد از چند برنامه درست و حسابی چند هفته پیش از جمله برنامه عالی قله ناز، برنامه آهار- قزقونچال - توچال و پیمایش امامزاده داوود-قله شاه نشین- پلنگ چال- درکه و با داشتن برنامه های آزادکوه و سبلان و دماوند در پیش رو، به که چه می چسبید یه برنامه سبک و یه حظ حسابی از دره ی پیازچال اونم تو هوای عالی و طبیعت بارون دیده ی ناغافل تهران. پس بسم الله گفتیم و دلمون رو صابون زدیم برای این برنامه دلچسب و عزم جمشیدیه کردیم به سرپرستی استاد.
ساعت 6:05 صبح به پارک جمشیدیه رسیدیم و یکی از دوستان هم در این محل به جمع ملحق شدند و برنامه رو به سمت پناهگاه کلک چال پیش گرفتیم.
ساعت 8:30 به پناهگاه کلک چال رسیدیم و برای صرف صبحانه توقف کردیم که البته نیم ساعتی به پیدا کردن همراهان پسربچه گمشده گذشت، پسربچه دوست داشتنی که در طول مسیر دیده بودیم و حالا که پدرش رو گم کرده بود چنان گریه می کرد که دل آدم براش کباب میشد. بعد از سپردن بچه ی گم شده به پدرش نشستیم به صرف صبحانه با چایی تازه دمی که زحمت آقای قلیزاده بود و بعد از 30 دقیقه در ساعت 9:35 حرکت رو به سمت پیازچال ادامه دادیم.
ساعت 10:40 به گردنه زین اسبی رسیدیم که مه قشنگی گردنه رو گرفته بود و پر از کوهنوردانی بود که به استراحت و صحبت و عکس انداختن مشغول بودن. زمان کوتاهی رو به عکس انداختن در گردنه گذروندیم. تو گردنه تابلویی به چشم خورد که یادبودی از سه جوان کوهنورد بود که جانشون رو در این منطقه از دست داده بودند ( روحشان شاد و یادشان گرامی)
مسیر رو به سمت دره پیازچال ادامه دادیم در چنین روزی با چنین هوایی که حرررررررررررررف نداشت و مه که مسیر رو چندین برابر زیبا کرده بود. مسیری که پر از کوهنورد بود و حس خوبی که در این برنامه همراهمون بود و استاد که طی مسیر ذوق خوندنشون تو این هوا حسابی گل کرد و کلی از خوندنشون کیف کردیم ، اونم ترکی، اونم چی ....
کوچه لره سو سپمیشم
یار گلنده توز اولماسون
ائله گلسین ائله گئتسین
آرامیزدا سوز اولماسون
ساماوارا اوت سالمیشام
ایستیکانا قند سالمیشام
یاریم گئدیپ تک قالمیشام
نه عزیز دیر یارین جانی
نه شیرین دیر یارین جانی
کوچه لره سو سپ میشم
یار گلنده توز اولماسون
ائله گلسین ائله گئتسین
آرامیزدا سوز اولماسون
ساعت 11:30 رسیدیم به چشمه دره پیازچال، و چشیدیم ار آب چشمه پیازچال و نشستیم به دمی استراحت و حظ بردن از هوای تمیییییز در درل کوهستان و وااااای که چه چسبید خربزه ای که جناب کشانی زحمت اوردنش رو کشیده بودند ( دستتون درد نکنه )
تا اینجا رسیدیم به جایی که مقصد از پیش تعیین شده برنامه بود ، اما .....
اما ....
اماااااااااا .......
استاد فرمان به پا خیزید دادند و به راه افتادیم به مقصدی که نمی دونستیم کجاست و هر بار که از استاد میپرسیدیم : " به کجا چنین شتابان" ایشون می فرمودند : " حالا بیاید" و تیم با حال پرسان و خیزان به دنبال استاد پای در مسیری گذاشتیم که نمیدونستیم به کجا خواهد رسید. و در این مسیر از شعرخوانی آقای دماوندی که شعر زیبای عقاب رو با صدای رسا و بلند در دل کوهستان طنین انداز کردند لزت بردیم.
رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به قله پیازچال و بعد لزون شرقی و بعد کمی نشستن به میوه خوردن و بعد همینطور خط الراس رو ادامه دادیم که دیدیم کم کم داریم می رسیم به قله توچال و وااااااای که چه کیفی داشت تو اون هوای مه آلود، قله خوشگل توچال ناخوانده تو را بخواند ، اینجاست که گفتیم :
قله نطلبیده مراد است
ساعت 3:15 تو هوای پاک و پر ابر وحتی سرد این جمعه که برخلاف هفته های گذشته سوزان از گرما به قله می رسیدیم ، اینبار کاپشن به تن چشممون به جمال قله روشن شد و زیارت کردیم ایشون رو نطلبیده.
نیم ساعتی رو تو قله به عکس انداختن و حظ بردن از آسمون پر ابر و زیبا و این هدیه ی زیبای الهی پرداختیم و بعد حرکت کردیم به سمت ایستگاه 7 تله کابین به قصد بازگشت با تله، اما چنان که امروز شلووووغ و پر کوهنورد بود و چنان صفی که تله داشت، استاد صلاح دونستند که تا ایستگاه 5 رو خودمون بریم و بعد صرف ناهار تو ایستگاه 5 سوار تله کابین بشیم و تا ایستگاه یک رو از محضر جناب تله بهره ببریم.
ساعت 6:30 سوار تله شدیم و در نهایت ساعت 8 رسیدیم به ماشین برنامه و این برنامه بی نظیر رو به کلی حال خوب به پایان رسوندیم.