برنامه : آهار – ارتفاعات دشت سکوت 93.10.12
لیدر و راهنما : استاد تاجبخش
سرپرست : نادر رضایی
عکاس : سجاد شاه کمالی
همنوردان : 14 نفر
گزارش : همت قلی زاده
بعد از چند ماه نوبت به منطقه فشم رسید و شوق رهایی از این فضای بسته دود آلود ابر شهر تهران.
ساعت 6 صبح روز جمعه 12 دیماه 93 حرکت از نقطه همیشگی و همراهی دوستان در خلال مسیر فضایی نشاط انگیز به برنامه امروزمان داده بود. برای رسیدن به مبدا صعود بعد از طی مسیر جاده لشکرک به سمت فشم،حاجی آباد،اوشان، ساعت 45/7 به روستای آهار جهت شروع برنامه رسیدیم.
نخست معارفه دوستان همنورد و تعیین مسئولیت ها. صبحی سرد یخبندان، هوا کمی ابری و سکوت زمستانی بهمراه زمزمه آب رودخانه مسیر، بسیار دل انگیز و باطراوت بود. اصولا در هر 4 فصل سال پناه بردن به دامن طبیعت در صبح با ویژگیهای خاص هر مقطع جذاب و مهیج است لیکن زمستان حال و هوای دیگریست پناه به کوهستان پوشیده از برف با سوز سرمایش حریف می طلبد که گروه شاداب و سخت کوش ما باکی در روبه روشدن با آن ندارد
(البته با هدایت راهنمای با تجربه و کاربلدمان استاد تاجبخش)
با عبور از کوچه پس کوچه های سنتی و کاهگلی روستا و از میان درختان به خواب رفته گیلاس، در ادامه مسیری که در نزدیکی امامزاده یخ زده و لغزنده بود، ساعت 9و30 صبح به امامزاده سید طاهر شکراب رسیده و جهت صرف صبحانه توقف 40دقیقه ای داشتیم.
برای تعدادی از افراد گروه از جمله حقیر که اولین بار به این منطقه آمده بودیم سرشار از حس کنجکاوی و هیجان بود که بحق زیبا و دلچسب بود.
در ادامه راه یکی از همنوردان توقف نموده و بقیه همنوردان از سینه کش سفید کوه با کوچه باغهای زیبا آن به مقصد دشت سکوت که در این هنگام رخت سفید بر تن کرده بود و با سکوتی مضاعف انتظار مان را می کشید، حرکت نمودیم.
در این اثنا باد و بوران بسیار سرد و غیر منتظره هرچند کوتاه سبب جاماندن و بازگشت دو نفر از همراهان شد.
ساعت 30/11 و دشت سکوت.
پهنه زیبای سفید پوش و دنج در این ارتفاع طلب می نمود بیشتر توقف داشته باشیم ولی تجربه گرانبهای حاجی حکایت از این داشت که طبیعت کوهستان فرمانده سرسختی است که پس از سپری شدن میانه روز نمود بیشتری دارد.
ازین جهت با توقفی کوتاه و برداشت عکسهای خاطره انگیز حدود 1 ساعت به صعود در ارتفاعات ادامه دادیم و پس از توقف کوتاه و صرف آب و میوه ساعت 10/13 به امازاده جهت صرف نهار مراجعت نمودیم و گروهی از ما در کنار رودخانه بساط آتش و چای دودی پهن کرده و وعده ای کاملا ارگانیک تداعی گر زندگی پیشینیان تدارک دیدیم.
با یک ساعت توقف درامامزاده ساعت 15/15 به روستای آهار مراجعت نمودیم گویی راه برگشت طولانی تر شده بود شاید زیبایی صبح محاسبات مارا بهم زده بود و شاید هم دل کندن از طبیعت کوهستان سخت بود .
به هر حال حس زیبای پیروزی با روزی سرشار از فراز و نشیب در طبیعت و خستگی دلچسب و سبکی روح. مینی بوس آقای حقیقی یعنی the end.