برنامه : آهار- ده تنگه – قله قلعه دختر 92.7.19
لیدر و راهنما : استاد تاجبخش
سرپرست : آقای قربانی
عکاس : محمد ساعدی
همنوردان : 10 نفر
گزارش : مرتضی محمدی
هو المحبوب
من از آن سرمستم که به میخانه تسلیم و رضا افتادم.
امروز جمعه مورخ 92.7.19 سلسله جبال البرز انتظار گروه کوهنوردی پرسون را جهت صعود به قله قلعه دختر با ارتفاع 3180 متر بجا مانده از دوره ساسانیان می کشید.همنوردان کم کم از راه می رسند. برخی که نماز را نخوانده اند فی المجلس نماز صبح را اقامه و مینی بوس ساعت 5.15 دقیقه با 10 همنورد و ذکر صلوات راهی رودبار قصران می شود
مسیر رسیدن به هدف فشم،روستای آهار ، روستای ده تنگه می باشد. ساعت 6.45 میدان آهار پیاده شده بطرف ده تنگه حرکت می کنیم. پس از عبور از کوچه باغهای اول مسیر به رودخانه میرسیم. پس از رودخانه راه روستای ده تنگه نسبت به سنوات قبل تغییر کرده و جاده خاکی احداث شده و تردد روستاییان را برای جابجایی محصولاتشان سهل الوصول نموده و البته زیبایی مسیر را تا حدی کاسته است.
پس از دقایقی حلقه سنتی معارفه تشکیل و توسط استاد تاجبخش وظایف مشخص گردید.آقای قربانی سرپرست، آقای محمدی انضباطی و آقا محمد وظیفه عکاسی را به عهده گرفتند.حدود یکساعت و نیم در جاده تازه تاسیس در مسیر مسطح با شیب ملایم حرکت می کردیم. گردوهای رسیده باغات گروه را وسوسه می کرد اما تذکرات استاد و خویشتنداری گروه مانع از هر عمل غیر متعارف! می شد اما گاهگداری کنار جاده گردوهای سرگردان! به چشم میخورد که روزی بعضی بچه ها بود.
ساعت 8.10 کنار رودخانه جهت صرف صبحانه توقف و بعداز مختصری استراحت در ساعت 8.50 حرکت نمودیم. در مسیر جاده همچنان پیشروی می کردیم . بالاخره استاد به سمت فضای سبز کنار رودخانه متمایل شده و گروه در حریم رودخانه ساعت 9.30 به چشمه روستای ده تنگه رسیدند. ذخایر آب را برداشتیم.گروههای دیگری نیز در آنجا مستقر بودند و بعداز خوش و بش با آنها کم کم از روستا فاصله گرفتیم.
کم کم در مسیر پاکوب حرکت ، پاییز هزار رنگ جلوه گری آغاز کرد که هوش از سر ما می ربود. در میان راه سرپرست گروه آقای قربانی به علت سردرد با اجازه و موافقت استاد، بنا شد مسیر رفته را برگردد که البته دو تن از همنوردان ایشان را همراهی کردند و این نشان از حس همدلی و کار گروهی تیم بود که بسیار ارزشمند است.
گروه 7 نفره ما در ادامه راه به چشمه دوم مسیر رسید. در کنار چشمه با گروه کوهنوردی ماهینی آشنا شدیم. استاد تاجبخش با روابط عمومی استثنایی خود با آنان بخوبی ارتباط برقرار کرده و شروع به خواندن یک قطعه آواز آذری نمود گروه ماهینی بخوبی استاد را همراهی می کردند کم کم حرکات موزون چند نفر لحظات بسیار شادی را به وجود آورد پس از عکس یادگاری با دوستان جدید خداحافظی و به راه افتادیم.
از این نقطه به بعد ارتفاعات اصلی قله شروع می شد و باید به سمت گردنه حرکت می کردیم. قبل از گردنه،مسیرپاکوب توسط بارندگیها از بین رفته و ما ناگزیر به باز کردن مسیر بر روی دامنه ای با شیب تند بودیم. مسیر بس لغزان و ریزان بود.حرکت به کندی صورت می گرفت. عبور از کوره راه و سمت چپ مان پرتگاه بود. با احتیاط طی طریق می کردیم. طبق توصیه استاد ابتدا با پنجه پا برای خودمان جا باز کرده و تکیه گاه درست می کردیم و سپس گام به گام جلو می رفتیم.کمک قدیمیها به سایرین چشمگیر بود.
بالاخره به گردنه رسیدیم. باد بشدت می وزید بچه ها خود را ملبس به بادگیر نمودند.
در دوردست قلعه دختر در بالاترین نقطه خودنمایی می کرد.صعود را با حرکت روی یال ادامه دادیم. چشم انداز فوق العاده زیبایی در برابرمان قرار داشت. قله دماوند با مه سفید رنگی چون گردنبند بر گردن افراشته ،قله ساکا ،توچال و شاه نشین هدیه طبیعت بود برای همنوردانی که تا این نقطه صعود کرده بودند.
در بین راه مختصری استراحت و پذیرایی سید رضا نظری با سن ایچ از همنوردان.
برای رسیدن به قلعه دختر باز هم باید تلاش می کردیم.
بالاخره ساعت 12.40 دقیقه در جوار خرابه های قلعه با دیواره های قطور و ملات تشکیل دهنده این بنا به نام ساروج که یادگار نیاکان ما از عهد ساسانیان بود آرام گرفتیم. بازار عکاسی داغ بود.
قلعه دختر در شمال قله توچال ،در عصر ساساني و به فرمان اردشير و به نام ناهيد ايزد دختر زردشتي بنا شده است.
ساختمان آن را دو طبقه و از سنگ و كلوخ ساخته اند كه در آن تزئينات گچبري نيز به كار رفته است.
از قلعه بقايايي بيش بر جا نمانده است. آنچه اكنون از آن بنا ديده مي شود بقاياي دو تالار و يك دالان از طبقه اول است.
اين قلعه كه به قز ماما، قصر دخترك، قلعه دخترك و قزل ماما نیز مشهور است در اصل آتشكده دوره ساساني است كه از سنگ و ساروج و در ارتفاع 3189 متري بنا شده است .
البته ارتفاع قله در بعضی منابع و نقشه ها 3229 متر و 3243 متر نیز ذکر شده است.
ساعت 13 به فرمان قافله سالار از مسیر پشت قله که به شکر آب منتهی می شد فرود را آغاز کردیم. فرود در دامنه ای با شیب تند و خرده سنگهای خشک و لغزان که بالاخره ما را به دره شکرآب رساند.
حرکت را به سمت چپ ادامه داده ساعت 14 جهت اقامه نماز و صرف ناهار کنار تک درخت کهنسالی رسیدیم اما چشمه خشک شده ما را وادار به عبور از آنجا نمود. به حرکت ادامه دادیم.باز هم درخت کهنسال دیگر و چشمه خشک دیگر ...
تا بالاخره ساعت 15.15 به فضای سبزی رسیدیم که خوشبختانه آب باریک چشمه اش برای ما پیامد اتراق را داشت. ظرف نیم ساعت نماز و ناهار و فرمان حرکت....
دره شکرآب در عین زیبایی خیره کننده اش پر از خاربود که گاهی این خارها بر اساس اقتضای خود پاهای مان را مورد نوازش قرار می دادند.
نکته حائز اهمیت در بازگشت نقد و بررسی عملکرد گروه بود که مورد بحث همنوردان قرار گرفت.پیشنهادات و انتقادات مطرح شد که در نوع خود پسندیده و اتفاق مبارکی ست که می تواند چشم انداز بهتری را برایمان به ارمغان بیاورد.
ساعت 17 در مینی بوس مستقر بودیم و به فضل الهی آقای قربانی و دو همراه دیگر در کمال صحت و سلامت منتظرمان بودند. سوغاتی مشهد مقدس که دوهفته پیش اینجانب نایب الزیاره بودم برای همنوردان تسبیح بود که تقدیم شد.استاد تاجبخش از برنامه امروز ابراز رضایت کردند و همه به یکدیگر خدا قوت گفتیم.
جای همه دوستان عزیزمان سبز
مرتضی محمدی
هزینه برنامه : 12000 تومان