برنامه:شمیرانات - کلوگان به امامه 91.7.14
لیدر و سرگروه :استاد تاجبخش
سرپرستان: آَقایان قربانی و مطری
عکاس:عباس حاجی زاده
همنوردان : 36 نفر
گزارش:فاطمه موید
یه برنامه ی توووووووووووووووووپ جوجه و گردو خوری
گوش کن جاده صدا میزند از دور قدمهای ترا
چشم توزینت تاریکی نیست
پلک ها را بتکان کفش به پا کن وبیا
وبیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
از شوق وذوق رفتن کوه خوابم نمیبره صبح جمعه است ساعت 6 صبح بدون تاخیر به فرهنگسرای بهمن میعاد گاه عاشقان کوه می رسم.ساعت 6:20 با تاخیریکی دو تا ازدوستان سوار بر اتوبوس میشویم چهره ها ی نا اشنا در گروه کم نبودند.ساعت 7:15به منطقه خوش اَب وهوای کلوگان رسیدیم.
از پل فلزی روی رود خانه عبور کردیم ووارد کوچه باغهای روستا شدیم.در کنار قبرستان روستا فاتحه ای نثار روح در گذشتگان می کنیم وطبق معمول معارفه دوستان اَغاز می شود و پس از اَن استاد تاجبخش توضیحات لازم را در مورد برنا مه میدهند ومسؤولیتها را مشخص میکنند.
تعداد همراهان 36 نفر که 14 خانم و22 اَقا هستند.سرپرست خانمها دکتر گچلو و سر پرست اَقایان را اَقایان قربانی و مطری ومسؤل انضباطی جناب سرهنگ هستند و چون این یک برنامه کاملا حرفه ای گردو جمع کنی بود استاد برای این گردو جمع کن های حر فه ای مامور تعیین کردند که یه وقت خدایی نکرده کل گردوهای امامه را بار نزنند.
هوای خنک پاییزی کم کم داشت به زیرپوستم نفوذ میکرد با صدای روح بخش اَب به مسیر ادامه میدهیم در کنار رودخانه ویلا های زیبایی دیده میشود.با رسیدن به چشمه گوارای بهشتی اَبی می نوشیم و اندوخته می کنیم وبه مسیر ادامه میدهیم.
اَثار وخرابی های نا شی از سیل وشکستن درختان مشهود بود و از زیبایی منطقه کاسته بود به گفته حاج اَقا چند وقت پیش این منطقه در گیر سیل بوده مسیررا در کنار رودخانه ادامه میدهیم وگاهی از روی تخته سنگها برای رسیدن به طرف دیگرمی پریم.
ساعت 9 به بوته های زرشک میرسیم و حاج اَقا اجازه میدهند 10 min برای زرشک چینی توقف کنیم .(عجب زرشک های بود ، اگه دوباره گذرتان به امامه افتاد به جای چیدن زرشک برای اَب زرشک از زرشکهای تازه مربا درست کنید وببینید که طعم بی نظیری دارد واینم یه تجربه از یه خانم)
به مسیر ادامه میدهیم درختان سر به فلک کشیده گردو بیشتر وبیشتر میشدند اما دریغ از یک گردو کم کم داشتم نا امید میشدم هر چه روی زمین ولا بلای برگها میگشتم از گردو خبری نبود حاج اَقا امر کرده بودن فقط از روی زمین گردو جمع کنید و به درختان دست نزنید
ولی مگر امامه ای ها برای ما چیزی گذاشته بودند.
چه سکوتی پر از زمزمه های عاشقانه خالق ومخلوق که بر این منطقه بکر حکم فرماست.عجب بر این اَفرینش!درختان عظیم با ترکیبی از رنگها... سبز زرد نارنجی وقرمز طبیعتی که مانند تابلوی نقاشی از جلو چشممان میگذرد.پاییزهمه زیبایی هایش را به رخمان میکشد میرفتیم و می اندیشیدیم به این همه شکوه و عظمت.
خخخخخخدااااااااااااااایا شششششششششششششکرت
روستای کلوگان،یکی از زیباترین روستاها در فاصله ۲۰دقیقه ای شهر تهران روستایی بکر و تقریبا گمنام در منطقه شمیرانات و در مسیر جاده فشم هست. از دوراهی لواسان-فشم به سمت اوشان و فشم که حرکت میکنید 7 کیلومتر بعد، تابلوی روستای کلوگان در سمت راست جاده قرار دارد. ارتفاع روستای کلوگان از سطح آزاد دریا 1850 متر است.
بدلیل اینکه این روستا در کنار جاده اصلی قرار ندارد - باعث شده این روستا بکر بماند و تردد کمتری در آن باشد. در عین حال به جهت اینکه کل طول این روستا قابل تردد با اتومبیل نمی باشد و فقط با استفاده از اتومبیل تا پارکینگ مرکزی داخل ده می توان رفت این روستا از آرامش و سکوت زیبایی برخوردار است.
"روستای امامه"
یواش یواش صدای اَقایان می اَمد که برای صبحانه توقف کنیم ولی حاج اَقا همچنان می رفتند وبه دنبا ل جای با صفایی بودند وبالاخره ساعت 9:30 برای صبحانه اتراق کردیم و بساط صبحانه را پهن کردیم.
پس از صرف صبحانه و حدود یک ساعت استراحت اَماده حرکت میشویم. مسیر همچنان زیبا وطبیعت فریبنده بود.در طی مسیر به گروههای کوچک وبزرگ کوه نوردی بر میخوردیم وبا یک خسته نباشی و خدا قوت از کنارشان میگذریم.
گروه با فریاد زدن پییییر مممممممممممممممرد وبه به به گفتن تخلیه انرژی میکردند غافل از اینکه حاجی .....بماند
پس از رسیدن به امامه مسیر رفته را برگشتیم...
نزدیک منازل روستاییان حاج اَقا توقف کردند وگروهی از اَقایان وخانمها به همراه حاج اَقا به کوه پیمایی در ارتفاعات رنگارنگ امامه ادامه دادند و مابقی دوستان به استراحت پرداختند.بعد از بازگشت گروه عزم رفتن کردیم دیدن اَبشارهای کوچک وپی در پی که چشم اندازه های زیبایی را ایجاد کرده وصدای خروشان اَب رودخانه در میان گلها وگیاهان روح انسان را جلا میدهد.
چندین بار عرض رودخانه را طی کردیم ودر نهایت ساعت 2 در محل زیبایی اتراق کردیم و دوستان اَتشی بر پا کردن وجناب سرهنگ و بقیه دوستان زحمت سیخ زدن جوجه ها را کشیدند و یه ناهار توپ در یه جمع صمیمی.
و بعد ازناهار دوباره گردو جمع کنی.
حدود ساعت 3:30 بعد از گرفتن چند عکس اَماده برگشت میشویم.
وحقا که دل کندن از این طبیعت سخته.
و بازهم رودخانه و عبور از رود...
و پایان یه برنامه خوب پاییزی و پرگردو...
من که خیلی دلم میخواد بدونم آقای محمدنیا در گردوجمع کنی چقدر رکورد زدن.هرکی فهمید به ماهم بگه
پس تا هفته بعد see you
هنوز مبهوت این خواب کوتاهم
همراهم
هم بغضم