قله ورجین در شمال شهر لواسان و در منطقه حفاظت شده ورجین قرار دارد و جاده لشگرک به فشم، امامه و راحت آباد و لواسان مانند کمربندی دور آن را گرفته است.
منطقه حفاظت شده ورجین با مساحتی حدود 27 هزار هکتار از لواسان تا گرمابدر و از سمت شمال به پارک ملی لارختم میشود. پوشش جانوری آن کل و بز همچنین قوچ و میش به وفور یافت می شود.
کل بزکوهی نر است و بز هم جفت کل را گویند. قوچ گوسفند وحشی نر است که به آن راک هم می گویند و میش گوسفند ماده را گویند.
تفاوت کل و قوچ در آن است که کل شاخ های بلند شمشیر مانندی دارد و از روی گره های روی شاخ ان به سن کل می شود پی برد ولی قوچ شاخ های کلفت تر و خمیده ای دارد.
از پوشش گیاهی آن گون و تک درخت ارس و درختچه بادام کوهی میشود نام برد.
مسیر های صعود به قله
1-مسیر غربی روستای کلوگان، زمین فوتبال روستا، یال غربی
2-مسیر جنوبی، لواسان ، ترک مزرعه، دره جنوبی
3-مسیر جنوب شرقی لواسان، انتهای خیابان فرهنگ ، یال جنوب شرقی
نکات مهم درصعود به قله ورجین
1-مسیر صعود تا قله ورجین فاقد پناهگاه و جان پناه می باشد.
2-در مسیر رفت و برگشت چشمه آبی مشاهده نگردید.
حدود ساعت 7 صبح به شهر لواسان رسیدیم. انتهای خیابان فرهنگ از ون پیاده شدیم . وارد دره ای زیبا و سرسبز شدیم . به دلیل بارشهای خوب مسیر پر از شقایق بود گلی وحشی با گلبرگ های قرمز با لکهای سیاه در وسط آن ، که انگاری داشتند به ما خوش آمد می گفتند.
در ادامه مسیر هم درختچههای بادام کوهی، یا بادام تلخ هم خودنمایی می کرد. چون منطقه حفاظت شده بود، دسته های کوچک و بزرگ قوچ و میش همچنین کل و بز از دور نمایان بود.
ساعت 15/ 8 به محلی برای صبحانه رسیدیم، نیم ساعتی توقف داشتیم.
در ادامه تا رسیدن به روی خط الراس - شیب مسیر بسیار تند بود ولی با سرقدم های حساب شده آقای تاج بخش به راحتی ادامه دادیم.
بین راه به بره ای تلف شده برخورد کردیم. حتما از گله جا مانده بود.
ساعت 11.30 به قله 2987 متری ورجین رسیدیم .
قله پر از کفشدوزک بود. از روی قله قلل همهن واتش کوه و مهرچال و پیرزن کلوم دیده میشد. روستاهای امامه و راحت آباد، بوجان، کلوگان هم قابل رویت بودند.
در مسیر برگشت هم همنوردان مشغول والک چینی شدند.همچنین منطقه پر از ریواس و کنگر و آویشن بود.
در مسیر برگشت به یک بره برخورد کردیم که از مادر خود جدا افتاده بود و گم شده بود. تا ما را دید خود را بغل آقای تاج بخش انداخت. از ترس اینکه مبادا این بره هم تلف شود همراه خودمان به طرف پایین حرکت کردیم. کمی پایین تر مادرش به همراه دو بره دیگر به دنبالش آمدند.
مادرش از صدای بچه اش رد ما را گرفته بود.
کمی به طرف بالا رفتم و بره را روی سنگی گذاشتم تا به مادر خود ملحق شود. آقای عارفی هم با گرفتن عکس و فیلم و ثبت لحظه ها یادگاری خوبی به جا گذاشت.
ساعت 3.15 بعدازظهر هم همگی سوار ون شدیم و به طرف تهران حرکت کردیم.