جمعه دوم شهریور 97 ساعت 6 صبح است که در میدان شهید آهاری روستای آهار از مینیبوس پیاده میشویم و پس از مکثی کوتاه حرکت میکنیم. برنامه، پیمایش مسیر آهار، شکراب به قلهی توچال است اما این بار از داخل دره و آبشار شکراب. هوا گرگ و میش است و آرامش همه جا را فرا گرفته. حتی پرنده ها هم خواب هستند!
بعد از چند دقیقه پیادهروی و نرسیده به روستای شکراب از پاکوب خارج میشویم و از رودخانه عبور میکنیم. با کمی پیاده روی به درهی زیبا و سرسبزی میرسیم. آب کم است ولی همین آب هم براحتی از میان سنگها راه خود را به پایین پیدا میکند. گوشها را که تیز میکنم صدای پای آب را هم میتوانم بشنوم.
پس از دو ساعت پیادهروی به نقطهای میرسیم که شبیه بهشت است! آبشاری زیبا و کم آب که منظرهای بیبدیل به وجود آورده است. دقیقاً مثل یک نقاشی که در آن حضور داری! بالای آبشار را هم که چشمانداز بینظیری دارد و صاف است برای صبحانه انتخاب میکنیم.
پس از صبحانه مسیر دره را ادامه میدهیم و با عبور از چشمهسارهایی زیبا بر روی دامنه اصلی کوه قرار میگیریم. آقا محمود غراتِ خوش ذوق با صدای غرّای خود شعر میخواند و همه را سر کیف میآورد.
خبری از قله نیست ولی هر چقدر که بالاتر میرویم و به پشت سر نگاه میکنیم چشمانداز روستاها و مسیری که پیمودهایم انرژیمان را دوبرابر میکند. به نقطهای میرسیم که سنگهای سیاه منظرهی زیبایی را به وجود آورده است و حرکت سنگهای زیر پایمان سمفونی زیبایی را تولید میکند.
پس از عبور از سنگها و صخرههای سیاه، در نقطهای از مسیر دست به سنگ میشویم و با عبور از آن، پناهگاه زردرنگ قله و خیل کوهنوردان ظاهر میشوند و مرا ذوق زده میکند. آن بالا همه چیز فرق میکند، حتی آدمها. ساعت 2:30 عصر است و وقت بسیار! یک عالم عکس میگیریم، در گوشهای مینشینیم و با آواز استاد تاجبخش کیف میکنیم.
بعد از حدود یک ساعت به پایین سرازیر میشویم. برای مسیر برگشت از تله کابین استفاده میکنیم و حدود ساعت 4 عصر در رستوران ایستگاه 5 همگی دور یک میز بزرگ ناهار میخوریم و خدا را به خاطر روز بسیار زیبایی که برایمان آفرید شکر میکنیم.