گزارش برنامه ساکا
10 شهریور 96
صبح روز جمعه ساعت 5:05 صبحه که با صدای زنگ تلفن خانم دکتر از خواب بیدار میشم. مینیبوس سر قرار همیشگی منتظر منه و من گیج و خواب آلود دنبال آماده کردن وسایلم هستم. باز خواب موندم! به ناچار مجبور میشم بخشی از مسیر رو با ماشینم برم تا خودمو به دوستان برسونم. مینیبوس با سوار کردن سایر همنوردان مسیرش رو به سمت بلوار ارتش، لواسانات و روستای افجه در پیش میگیره.
ساعت 6:45 در روستای افجه، انتهای جاده آسفالت از مینیبوس پیاده میشیم. در این نقطه، چشمهای وجود داره که خیلی از اهالی از اون استفاده میکنند. استاد تاجبخش از داخل رودخونه و ما هم از مسیرعادی حرکت میکنیم تا در نقطهای از مسیر به هم میرسیم. نیمدایره درست میکنیم و دوستان خودشون رو البته با ذکر سن و سال واقعی! معرفی میکنند:
استاد تاجبخش 26 ساله!، خانم دکتر گچلو، زهرا خانم براتی (دختر عمهی عزیزم)، آقایان محمود غرات، امیرحسین پاکزاد، حمید صابری، کاوه مرتضوی، محمدجواد گلزارپور، خودم (علیرضا اسماعیلی) و البته عباس آقای عزیز که تو نیمدایره نبودند و در اواسط مسیر به گروه اضافه شدند.
این سومین باریه که به دشت هویج میام. بار اول برای قله پرسون، دومین بار ریزان و این بار هم قلهی ساکا. البته به خاطر نزدیکی قلههای آتشکوه و ساکا، برخی از کوهنوردان این دو قله رو یک روزه طی میکنند. مسیر حرکت از افجه به دشت هویج از میان باغهایی است که با دیوار محصور شدهاند. در این مسیر آقا پیروز و گروه خوبشون هم که قصد قلهی پرسون رو دارند همراهیمون میکنند.
بعد از حدود یک ساعت پیادهروی و طی کردن 2.4 کیلومتر از انتهای جاده آسفالتهی روستا، در نقطهای از مسیر که حصار باغها تموم میشن باید انتخاب کنیم. اونهایی که قصد صعود به پرسون و ریزان رو دارند از سمت راست حرکت میکنند و برای رسیدن به قله از دشت هویج عبور میکنند. اونهایی هم که قصد صعود به آتشکوه و ساکا دارن بهتره از سمت چپ حرکت کنند و راه دره رو در پیش بگیرند.
از آقا پیروز و گروهشون خداحافظی میکنیم و از سمت چپ حرکت میکنیم. از داخل رودخانه عبور میکنیم و به دشتی میرسیم که غرب دشت هویج قرار داره. در این مکان زیبا و در کنار نهر آبی به صبحانه مینشینیم. آب نهری سرد و تگری. آبشار سهپلهای زیبایی روبرومون قرار داره که به «آبشار سوستون» معروفه. صبحانهای وسط بهشت.
به گفته یکی از دوستان سوستون یعنی سه ستون و به خاطر سه پلهای بودن این آبشار این اسم رو روش گذاشتهاند. البته یه اسم دیگهای هم برای این آبشار دیدم به نام «آبشار چرند».
ساعت 9:40 دقیقه است که حرکت میکنیم و دامنهی پرشیبی رو بالا میکشیم. در بخشهایی از مسیر برای حفظ سرعت گروه و هماهنگی بیشتر، استاد از مسیرهای زیگزاگی با شیب کمتر استفاده میکنه. هر از گاهی هم اعلام پیام «عکس و مکث» توسط عکاسباشی و پرسش معروف «علل سقوط امپریالیسم!» توسط آقای غرات، باعث میشه تا گروه نفسی چاق کنه و دوباره به مسیرش ادامه بده.
بالاخره بر روی یک بلندی قرار میگیریم که ارتفاعی حدود 3280 متر داره یعنی هم ارتفاع با قله ساکا و شاید هم کمی بیشتر. در این موقعیت فاصلهی کمی با آتشکوه داریم و به خطالراس ساکا منتهی میشه. برای رسیدن به ساکا باید مسیری شبیه به یک زین اسب رو طی کنیم. ارتفاع رو کم میکنیم و دوباره اوج میگیریم. بعد از طی کردن یه مسیر آسون به قله میرسیم؛ آسونتر از چیزی که فکرشون بکنی. ساعت دقیقاً 12 ظهره و ارتفاع 3270 متر.
استراحت جانانهای میکنیم، میوه میخوریم و عکس میندازیم. از برنامههای مورد علاقهی آقای کشانی! چشمانداز دماوند از این بالا بسیار باشکوهه. دماوند رو در حالی که به صورت تمام قد ایستاده میتونی مشاهده کنی و باهاش عکس بگیری.
ساعت 1 ظهره که از قله پایین میاییم و دوباره با عبور از کنار آبشار سوستون خودمون رو به دشت هویج میرسونیم. در طول مسیر رفت و برگشت، بزرگی و زیبایی قلهی ریزان جلوی چشممونه و خاطرهی صعود به این قله رو برامون زنده میکنه. قلهای با تیغههای بلند و سنگهای ریزان که برگشت رو بسیار دشوار میکنه.
ساعت 3:30 عصره که به دشت زیبای هویج میرسیم و بساط ناهار رو به پا میکنیم. یک ساعت برای ناهار و مجدداً حرکت به سمت روستای افجه.
ساعت 5:40 به روستا میرسیم و با مینیبوس به تهران برمیگردیم.