مقدمه
قلهی دارآباد یا مونگچال از شرقیترین قلههای رشته کوه توچال است که ارتفاع آن به ۳۱۶۱ متر میرسد. این قله در بخش مرکزی رشته کوه البرز و در ۸ کیلومتری جنوب شرقی قلهی توچال قرار دارد که توسط یک خط الرأس و پس از عبور از تیغه های آن به این قله متصل میشود. در سمت چپ آن نیز به فاصله حدوداً دو تا سه کیلومتری، قلهی کلکچال قرار گرفته است.
سمت راست قلهی دارآباد به حاجیآباد، اوشان و کمی بالاتر که برویم به باغ گل، ایگول و آهار ختم میشود.
زیباییهای درههای اطراف این قله و چشمانداز بسیار زیبای خطالرأس این قله بر ارتفاعات توچال، صعود بر این قله را خصوصاً در زمستان به یکی از پرطرفدارترین صعودها تبدیل کرده است. در تمام مسیری که بر روی خطالرأس این قله حرکت میکنی، دماوند را سمت راست خود مشاهده میکنی.
البته روزهایی که آلودگی هوای در وضعیت اضطرار است، صعود به این قله توصیه نمیشود. علت آن، قرار گرفتن این قله در شرق پایتخت است که آلودگی آن دو چندان میشود.
دارآباد دو رودخانه دارد به نامهای «دارآباد» و «کهنه دارآباد» که در جایی به نام «سیر دورو پایین» به هم میپیوندند و رودخانه دارآباد را تشکیل میدهند. اولی از درهای فرعی که چشمهی درازلش در آن قرار دارد سرچشمه میگیرد و دومی از درهی اصلی که آبشارهای عرقچین، چالمگس و کبوترخوان نیز سر راه آن قرار دارند.
مسیر صعود
مبدأ صعود، درهی دارآباد، شمالیترین نقطه محلهی دارآباد است که ارتفاع آن 1600 متر از سطح دریاست. از میدان تجریش به سمت درآباد میروید و پس از پیاده شدن، از درهی درآباد به سمت شمال حرکت میکنید. بعد از حدود نیم ساعت پیادهروی در مسیر پاکوپ، برای رسیدن به خطالرأس دارآباد دو انتخاب وجود دارد.
انتخاب اول خارج شدن از مسیر پاکوب و قرار گرفتن بر روی یال شن سیاه است. این یال شیب خیلی تندی دارد و بسیار نفسگیر است ولی به سرعت شما را به خطالرأس 2500 متری دارآباد میرساند.
انتخاب دوم ادامهی مسیر پاکوب در کنار دره است. اگر در این مسیر نیز قرار میگیرید باید پس از کمی پیادهروی به درهای فرعی در سمت راست بپیچید که شما را به چشمهی درازلش میرساند. با ادامهی این مسیر دوباره در شیب تندی قرار میگیرید که پس از پیمودن آن به خطالرأس دارآباد میرسید.
پس از رسیدن به خطالرأس دارآباد با شیب ملایمی به قلهی دارآباد میرسید. چشمانداز این خطالرأس آنقدر زیباست که خستگی را از تنتان به در میکند. از همه زیباتر، قلهی دماوند است که در دوردستها خودنمایی میکند. پس از فتح قله، اگر همچنان مسیر خطالرأس را در جهت شمالغرب ادامه دهید با گذر از تیغههای دیدنی دارآباد و عبور از قلههای چمبرهبند، سیاهبند و پیازچال بر روی خطالرأس توچال قرار میگیرید. برنامهی خطالرأسی دارآباد به قلهی توچال یکی از برنامههای فنی و بسیار جذاب کوهنوردان باتجربه است.
مسیر صعود دیگری نیز از حاجی آباد به دارآباد وجود دارد. مسیر صعود از حاجیآباد به دارآباد و از آنجا به قلهی توچال، یکی از دشوارترین و نفسگیرترین مسیرهاست و اغلب به عنوان تمرین صعود به قلههای بلندی چون دماوند و علمکوه مورد استفاده قرار میگیرد.
گزارش برنامه
سهشنبه است که برنامهی هفتگی گروه اعلام میشود: «برنامه جمعه 15 بهمن ماه، قله دارآباد، با تجهیزات لازم. حرکت 5.30 صبح». البته همه میدانند که همه چیز به آب و هوای آخر هفته بستگی دارد. اگر هوا آلوده باشد برنامه اجرا نخواهد شد و برنامهی دیگری جایگزین آن خواهد شد. اما بخت با ما یار است. بارشهای زمستانی شروع میشود و دمای هوا به شدت افت میکند. هفتهی پربارشی را تجربه میکنیم و بیصبرانه منتظر رسیدن روز جمعه هستیم.
بالاخره آدینه فرا میرسد. سوار بر مینیبوس به سمت دارآباد حرکت میکنیم. توصیههای دیشب آقای رضایی باعث شده تا همه دوستان تجهیزات مناسب همراه داشته باشند. ساعت 6:30 صبح است که از مینیبوس پیاده میشویم و کمی منتظر میمانیم تا آقای رضایی که با خودروی شخصی آمده است نیز به ما ملحق شود. تأخیر آقا رضایی طولانی میشود و گروه حرکت خود را آغاز میکند. تجربهی آقای رضایی و تسلط چندین سالهی ایشان بر مسیر دارآباد به ما اطمینان میدهد که در میانهی مسیر به ما ملحق خواهند شد.
مسیر پرتردد درهی دارآباد را در پیش میگیریم. بارش سنگین یکی دو روز گذشته زیباییهای این دره را دوچندان کرده است.
پس از حدود نیم ساعت پیادهروی از مسیر پاکوب خارج میشویم و با عبور از کنار درختان کاج کوتاهقد بر روی یال شن سیاه قرار میگیریم. با خروج از مسیر عادی، آقایان قلیزاده و غرات نیز که عقبتر از ما حرکت میکنند مسیر را گم می کنند و از ما جدا میشوند. به ناچار چهار نفره (استاد تاجبخش، خانم گچلو، آقای کشانی و من) به صعود خود ادامه میدهیم. هر از گاهی برمیگردیم، پشت سر را نگاه میکنیم و سعی میکنیم با صدا کردن و علامت دادن دوستانمان را پیدا کنیم اما خبری از آنها نیست.
ابتدای مسیر شیب نسبتاً ملایمی دارد اما پس از کمی پیادهروی بر روی دامنهی پرشیبی قرار میگیریم که نفسمان را میگیرد. این شیب بهقدری تند است که بسیاری از کوهنوردان تازهکار را از ادامهی راه ناامید میکند. دوستی را میبینم که روی تخته سنگی دراز کشیده و خستگی و ناامیدی در نگاهش پیداست. به او «خسته نباشید» میگویم و و با شوخی و خنده سعی میکنم خستگی را از تنش به در کنم. انجام حرکت زیگزاگ معمولاً بهترین روش برای مقابله با شیب تند و از دست ندادن انرژی است.
ضعف و گرسنگی به من فشار میآورد. چند عدد خرما میخورم و به راهم ادامه میدهم. برای رفع گرسنگی و بالا نرفتن ضربان قلب، خرما، کشمش و توت خشک بهترین انتخاب است. بعد از مدتی بقیهی افراد گروه هم از راه میرسند و به ملحق میشوند و بقیهی مسیر را با هم ادامه میدهیم.
بالاخره شیب تند و طاقتفرسا تمام میشود و درخشش آفتاب چشمانمان را خیره میکند. ساعت 9 صبح است که از کنار سیم خاردارها عبور میکنیم و بر روی خطالرأس قرار میگیریم؛ زیباترین چشماندازی است که تا به حال دیدهام. در سینهکش آفتاب به سمت قله حرکت میکنی در حالی که دماوند در آن دوردستها همراهیات میکند. ارتفاعات پربرف و سر به فلک کشیدهی کلکچال و توچال نیز در ضلع غربی و شمال غربی این خطالرأس منظرهی بیبدیلی پدید آورده است. درههای زیبای اطراف نیز لذتمان را دو چندان میکند. هوا هم بر خلاف روزهای گذشته و بر خلاف پیشبینی ما کاملاً صاف است و آفتابی. به قول استاد «باید کیف کنید و لذت ببرید».
کمی جلوتر از سیم خاردارها اتاقکی دیده میشود که متعلق به دیدهبانی پادگان بوده و الان به عنوان جانپناهی برای کوهنوردان استفاده میشود. داخل میشویم. اتاق نسبتاً بزرگی است اما سرد و تاریک. باد، برف زیادی را از در و پنجرهای که شیشه ندارد به داخل آورده است. در گوشهای که برف آن جارو شده است مینشینیم و صبحانه میخوریم. سرما باعث میشود که زمان صبحانه را کوتاه کنیم.
مجدداً حرکت میکنیم و راه قله را در پیش میگیریم. شیب ملایم است ولی دو ساعت و نیم طول میکشد تا بر فراز قله قرار بگیریم. حدود 12 ظهر که پناهگاه نمایان میشود. استاد تاجبخش از خاطرات ساخت این پناهگاه میگوید. با اکیپی که در سال 1375، دو سه هفته بالای قله کمپ زده بودند تا ساخت پناهگاه به پایان برسد. پناهگاهی زیبا با ظرفیت 20 نفر و وسعت 37 مترمربع. به شکل دو طبقه (دوبلکس!) ساخته شده است. طبقهی پایین آن دارای میز و نیمکت است و با نردبانی به طبقهی بالا راه دارد. سقف طبقهی دوم کوتاه است و بیشتر برای نشستن و خوابیدن به کار میآید. فانوسی از سقف اتاق آویزان شده و بخاری خاموشی نیز در گوشهی اتاق قرار گرفته است. به اتفاق سه نفر از همنوردان از نردبان بالا میرویم و طبقهی بالا را برای نشستن انتخاب میکنیم.
بر خلاف اتاقک دیدبانی، پناهگاه گرم است. 45 دقیقهای را در آن استراحت میکنیم، میوه میخوریم و با گروههای دیگری که از راه میرسند خوش و بش میکنیم. با همراهی و استقبال کوهنوردان حاضر، از صدای زیبای استاد تاجبخش با آواز آذری «کوچهلره سو سپمیشم» محظوظ میشویم.
وقت استراحت تمام میشود و برای رفتن آماده میشویم و مجدداً چندتایی عکس میگیریم. وزش باد شروع شده است و استاد تاجبخش تذکر میدهد که تعلل در اینجا به صلاح نیست و با افزایش سرعت باد حرکت دشوار میشود. سر و صورتمان را میپوشانیم و بهسرعت به پایین سرازیر میشویم.
حدوداً یک ساعت و ربع طول میکشد تا به محل صبحانه یعنی همان اتاق سرد دیدبانی برگردیم. ساعت 2 عصر است. حدود یک ساعتی را به صرف ناهار و استراحت اختصاص میدهیم.
ساعت 3 عصر است که از اتاق دیدبانی خارج میشویم. به خاطر برف زیاد، مسیر بازگشت از خطالرأس به پایین دره دشوارتر از زمان بالا آمدن از آن است. پایینتر که میآییم با شیب بسیار تندی روبرو میشویم که بارها و بارها زمین میخورم. وضعیت بقیه دوستان هم خیلی بهتر از من نیست. آقای رضایی پشت سرم است و راهنماییام میکند. توصیه ایشان همیشه استفاده از بغل پا برای پایین آمدن است و با محاسبهی ایشان احتمال زمین نخوردن در این حالت 99.9999 درصد است! استاد تاجبخش نیز از جلو حرکت میکند، مسیرهای حرکت را بررسی میکند و بیخطرترین مسیر را انتخاب میکند. یک ساعتی طول میکشد تا به مسیر اصلی و پاکوب برسیم. کمی جلوتر قهوه خانه فرامرز است که کنار آن عکس می گیریم. در میانهی مسیر استاد تاجبخش با چهرهای خندان، کودکانی را که به طبیعت آمدهاند تشویق میکند و با آنها عکس یادگاری میگیرد.
ساعت 16:40 دقیقه است که به پای مینیبوس میرسیم. بهعنوان اختتامیهی برنامه با آقای طهماسبی عکس میگیریم و به خانه برمیگردیم.
« همهی ما به خاطر درگیریهایی که داریم دچار روزمرگی شدهایم. اختصاص چند ساعت برای فکر کردن، نگاه ما را به زندگی تغییر میدهد و پناه آوردن به طبیعت بهترین فرصت برای فکر کردن است. »
گزارش تصویری
شروع برنامه ساعت 5:30 از مقابل فرهنگسرای بهمن و یک عکس یادگاری داخل مینی بوس آقای طهماسبی
آغاز حرکت در ساعت 6:30 از دره دارآباد
جایی که از مسیر پاکوب خارج شدیم و به سمت یال شن سیاه حرکت کردیم
شیب این قسمت از مسیر بسیار تند بود و طاقت فرسا. حرکت زیگزاگی کوهنوردان برای مقابله با این شیب تند در این تصویر به خوبی قابل مشاهده است.
بالاخره آقای غرات، آقای رضایی و آقای قلی زاده هم به گروه ملحق شدند
رسیدن به خط الرأس دارآباد و سیم خاردارهای پادگان
چشم انداز شرقی خط الراس دارآباد
خط الراس دارآباد - پیش به سوی قله
اتاق دیدبانی پادگان و جان پناهی برای کوهنوردان
مراسم دلچسب صبحانه
حرکت دوباره بر روی خط الراس دارآباد - آقای کشانی عزیز (در نقش فامیل)
چشم انداز قله دماوند از روی خط الراس دارآباد - من و دوست عزیزم آقا مجید کشانی
این هم یک عکس زیبا وقتی که به خاطر انداختن عکسهای تکی از گروه عقب میفتی
برجک دیدبانی پادگان
زیباترین منظره هایی که تا به حال دیده ام
آقای غرات عزیز
این شکلهایی که روی برفها دیده میشه با روح آدم بازی می کنه
ارتفاع سه هزارمتری خط الرأس دارآباد
این هم مدرکش
و این هم پناهگاه زیبای قله دارآباد
استاد تاجبخش عزیز - استادی باتجربه و دلسوز
همیشه در اوج - گروه کوهنوردی پرسون در کنار چشم انداز زیبای دماوند بر فراز قله دارآباد
وقتی که آقای رضایی داره سعی می کنه یه عکس هنری بگیره - امدادگر پرتوان گروه
خانم دکتر عزیز - معاون، روابط عمومی و زحمتکش گروه
بازگشت از قله و فرار از وزش باد
و باز هم اتاق دیده بانی - این بار برای ناهار
شروع حرکت بر روی دامنه
فکر می کنم این عکسها تا حدودی شیب تند این دامنه رو نشون بدن
قرار گرفتن در مسیر پاکوب و حرکت به سمت دره دارآباد
کافه فرامرز
عکسی یادگاری در کنار مینی بوس آقای طهماسبی و اتمام برنامه لذت بخش دارآباد
مسیر ثبت شده در صعود به قله دارآباد - Google Earth
جزییات آماری ثبت شده در صعود به قله دارآباد در نرم افزار View Ranger