به نام خداوند کوه و در و دشت ...
در ساعت هفت صبح جمعه دوازده آذرماه ، در یک روز بارانی و ابری و با هوایی معتدل از درب دوم سرخه حصار برنامه آغاز گردید .
ایتدا حلقه دوستانه ای تشکیل شد و همنوردان به معرفی خودشان پرداختند و با یکی / دو جمله ی الهام بخش و زیبای استاد تاجبخش با انرژی مضاعف به استقبال آن روز زیبا رفتیم . استاد تاجبخش مثل همیشه شاکر خداوند بودند بابت اینکه برگزیده شدیم برای این جشن باشکوه طبیعت .
از همان ابتدای راه ، بلبل طبع آقای غرات به خروش آمد و شعر زیبای زنده یاد فریدون مشیری را مترنم گشت :
بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
و گروه با نفس های عمیق بوی خاک و باران را به ریه ها می رساند و در هر قدم جرعه ای از قدح طبیعت ناب می نوشید .
کمی که گذشت دیدیم بزهای کوهی و قوچ ها به تماشای ما نشسته اند و چشم ما را نوازش دادند . این حیوانات زیبا که شاید به دلیل بارداری و یا دانستن اینکه کوهنوردان آزاری ندارند با ما مهربان بودند .
در حوالی ساعت نه و نیم در اطراف ده ترکمن بودیم . در محفلی دوستانه صبحانه صرف کردیم و ساعت ده و سی دقیقه پیمایش را ادامه دادیم .
رقص ابر و مه و خورشید بار دیگر نشانمان داد جلوه های ویژه ی خداوند بی نظیر است . شاهکار است - به گفته استاد تاجبخش -
در ساعت دوازده و نیم به یک قلعه تاریخی رسیدیم که بنا بر گفته استاد تاجبخش قدمتش به دوران قاجار می رسید .
لختی استراحت نمودیم و بازگشت را آغازیدیم .
در ساعت دو و سی دقیقه به همان محلی رسیدیم که صبحانه خورده بودیم . بساط ناهار را تدارک دیدیم و استراحتی کوتاه کردیم و به سمت خودرو حرکت کردیم و بدین ترتیب در ساعت هفده برنامه را به پایان رساندیم .