در این روزهای وانفسا که حتی هوای پاک هم از ما دریغ شده فقط خدا میدونه چقدر شاکریم که حاجی لیدرمون رو داریم تا بریم و در همین نزدیکی ها منطقه ای بدون دود و دم پیدا کنیم و ساعاتی واقعن زندگی کنیم.........
باری.......دره های سکته آور! داخل شهر را رها کردیم و باز پناه بردیم به منتهی الیه غربی شهر... برنامه را از جاده کن سولقان ، آبشار حقیقت شروع کردیم...ساعت 7 صبح ...
در ابتدای مسیر با گروهی مواجه می شویم...حاجی لیدر به فراست و با نیم نگاهی ، چند " اسلحه " را در میان وسایل گروه رصد کرده و می ایستد به سلام علیکی و نصیحتی مشفقانه....
و متاسفانه ،،، گروه Anormal ، جمعی طلبکار با گوشهایی که هیچ بدهکار نیست ،،،
می گذریم...و من می اندیشم ، آنکس که بر حیوانی زبان بسته مهربان نباشد بر که مهربان خواهد بود؟؟؟
سر بالایی زیگزاگی ابتدای مسیر را به سرقدمی با طمانینه حاجی لیدرمان می پیماییم و آنقدری ارتفاع می گیریم که چشم بر جمال زیبای پوشیده از برف دره 18 بهشت بگشاییم و نفسی از عمق جان بکشیم
ساعت 8.15 صبح ، زمان صبحانه ای ست دوستانه در کنار هم.... در کنار آبشار.... به مدت 45 دقیقه
بعد از صبحانه حرکت مستقیما از روی یال شمالی آبشار ادامه می یابد و پس از آن در داخل دره های بکر 18 بهشت ،که جابجا یخ زده و حرکتی محتاطانه را می طلبد...
با رسیدن به روی خط الراس به طرف کله قندی مشرف بر شهرک راه آهن حرکت می کنیم.
ساعت 10.40 روی کله قندی هستیم و با تجدید قوایی مختصر به طرف قله وردیج حرکت می کنیم...
با طی فراز و نشیب های خط الراس بالاخره ساعت 12 روی قله هستیم...
عکسی به یادگار و مجددا فرود و ادامه خط الراس نعلی شکل منطقه تا زیر دکل های برق فشارقوی
با زحمت دوستان ، جعبه های چوبی رهاشده در طبیعت ، برای استفاده بهینه جمع آوری می شود و با شن اسکی مهیجی که حاجی لیدر برایمان تدارک دیده ، از مسیری نو به داخل دره فرود می آییم
با ادامه دره در کنار چشمه ای زلال، سور و سات ناهار چیده میشود... ساعت 13.30 ...همراه با آتشی گرم در زیر باران که نم نم شروع شده و صرف ناهارمان را رویایی و خاطره انگیز می کند
و ادامه حرکت ، در هوای دل انگیزِ باران خوره پاک ، ساعت 16.20 ما را به مبدا حرکت می رساند
و فول شارررژ آماده ایم برای یک هفته دیگر دودخوری..........
من دلم آسمون آبی میخاد...فقط همین