گزارش 94/07/03
این هفته ارتفاعات غرب تهران، اولین جمعه در پايیز94، به که چه رنگ آمیزی زیبایی دارد طبیعت در این فصل،
باز هم سفر را از مقابل فرهنگسرای بهمن در ساعت 5.30 صبح آغاز کردیم. پس از طی مسیر در چند بزرگراه شمالی وجنوبی و شرقی و غربی در میانه راه تهران وکرج از مسیر اصلی خارج شده و پا درراه روستای وردیج نهادیم.
مسیری نسبتا خلوت و دنج که هنوز مانند سایر چشم انداز های طبیعی تهران تبدیل به تفرجگاه و قلیان سراهای کنار رودی نشده و خبری از کافه های بغل جاده ای نیز در آن نمی باشد.
پس از نیم ساعت حرکت در جاده ای پر پیچ وخم و کوهستانی وحدودا در نزدیکی ده وردیج با اشاره استاد تاجبخش، از خودرو پیاده شده و در ساعت 6.30 برنامه آغاز گردید.
منظره مقابل ما صخره های سنگی در سمت چپ جاده و با سبک وسیاقی عجیب بود که با توضیحات استاد متوجه شدیم دلیل این اشکال فرسایش باد و باران در گذشته های دور بوده، من نظیر این صخره ها را فقط در جزیره قشم و بنام تپه های مریخی دیده بودم،
هر چه از این صخره ها بالا تر میرفتیم شکل وشمایل های عجیب تری را میدیدیم، که هر کدام شبیه مجسمه حیوان یا انسانی بود. و چه زیبا آب وباد و گذشت زمان این مجسمه ها را آفریده بودند.
آنقدرغرق در مناظر بودیم که نفهمیدیم کی به انتهای صخره ها و نزدیکی باغات ده وردیج رسیدیم. که استاد با نشان دادن مسیر قله واریش راه را به سمت پایین و ده وردیج کج نمود و از مسیری فرعی ما را وارد روستا کرد و گفت اون مسیر نرمش صبح گاهی بود واز حالا برنامه این هفته شروع می شود!
بگذریم... با عبور از روستا وارد رودخانه که در این فصل تقریبا خشک شده و آثار سیل اخیر که در طول مسیرش درختان را کنده و خساراتی به باغ های حاشیه خود زده بود را نظاره گر شدیم.
با اجازه استاد توقفی کوتاه در ساعت 8.30 برای صرف صبحانه در همان محل کرده و در ساعت 9.10 به راه ادامه دادیم .
پس از مقداری حرکت در مصب رودخانه با تغییر مسیر به سمت یکی از دره های سمت راست و بالا کشیدن از کنار آن ، خود را در مسیری تقریبا آشنا که هفته قبل از آبشار تهران و قله وردیج به آن رسیده بودیم، یافتیم. راهی زیبا با درختان گردو و مو در حاشیه آن .
هنوز خود را در مسیر هفته قبل می پنداشتیم که با تغییر مسیر استاد به سمت چپ و طرف یال غربی باز هم فهمیدیم مانند همیشه مسیر های استاد غیر قابل پیش بینی می باشد. پس از استراحتی اندک روی یال ، خود را به خط الراس قله واریش2 رسانده و مجدد در مسیر یال به طرف شرق ادامه حرکت دادیم.
در آن ارتفاع باز هم توضیحات استاد قله های پیرامون را برایمان آشنا کرده و عطش اشتیاق برای هفته ها و برنامه های بعدی را شعله ور می ساخت.
با فراز و نشیب روی یال و گذر از چند گردنه خود را در راهی یافتیم که خاطرات شن اسکی در سال قبل و فصل بهار را برایمان زنده می کرد. بله پیش بسوی شن اسکی به سمت دره 18بهشت. وه که چه لذت و شوری دارد این فرود،
با پایین آمدن از ارتفاع ومقداری طی طریق در حاشیه یکی از دره های 18بهشت به محل استقرار چوپان مهربان و نظیفی که هفته قبل نیز از کنار چادر او آب خوردن تهیه کرده بودیم رسیدیم و این بار هم او با رويی خوش علاوه بر سیراب نمودن گروه، با سخاوت تمام، فلاکس آب جوش ما را نیز شارژ نمود.
باز هم به مسیر ادامه دادیم تا در کنار چشمه اصلی 18بهشت به اذن استاد بساط نهار و استراحت را گستردیم.
پس از استراحت در ساعت 15.45 دستور حرکت صادر ومسیر خود را به سمت شرق و جاده امام زاده داود ادامه داده و در ساعت 17 خود را به جاده رساندیم، هنوز اثری از مینی بوس جناب حقیقی نبود پس ما در کنار جاده مقداری جاده نوردی کردیم تا با دیدن مینی بوس و سوار شدن بر آن برنامه جالب دیگری را به پایان ببریم.
به امید دیدار مجدد تمامی شما عزیزان در برنامه های بعدی.
حق نگهدارتان.