بعله دیگه...نوبتی هم که باشه نوبت دارآباده...خیلی وقته برنامه دارآباد نرفتیم...امروز هم از یه مسیر جدید برنامه قله داریم...یال توپوز کلنو... مسیری که تا حالا نرفته ایم
7.10 صبح : پارکینگ دارآباد...مملو از جمعیت...کوچک و بزرگ...پیر و جوان ... خوبه...امیدوار کننده است...مردم ما با طبیعت انس بیشتری گرفته اند...
فقط امیدوارم توی این بار و بندیلها قلیون نباشه...امیدوارم زباله های این جمعیت توی کوهستان باقی نمونه
از میان جمعیت می گذریم ... پس از تنها رستوران دارآباد (سربند غلاک ) و در ادامه مسیر اصلی ، قبل از پل آهنی وارد مسیر فرعی سمت راست شده و در میان سایه سار بهشتی دره همراه با چهچه پرندگان به چشمه ای شگفت انگیز و آبی گوارا از دل زمین ، زیر ریشه های یک درخت کهنسال می رسیم...آب بدون کلر...پر کنید بچه ها
ادامه مسیر به طرف آبشار...
و حالا از سمت راست آبشار، کمی صخره نوردی چاشنی برنامه...به قول حاجی مسیری سازنده... دست به سنگی دلچسب که ما را به بالای آبشار می رساند و با گردش به چپ و عبور از دامنه های پر از ریواس در ساعت 9 صبح به چشمه درازلش میرسیم.
صبحانه ای 45 دقیقه ای در کنار چشمه درازلش و بازیابی نیروی از دست رفته
9.45 دقیقه صبح : برپا...حرکت به طرف غرب تا روی یال توپوز کلنو...
یالی نفس گیر با چندین ردیف دیواره های صخره ای که خط الراس قله را از دید ما پنهان ساخته است. یال topoz kalno مستقیما به خط الراس می رسد. دیدن یال شن سیاه در سمت راست و مسیر طولانی آن تا قله، برایم یاد آور خاطرات شیرینی ست...زمستان 91
حرکت روی یال با استراحتهای کوتاه در پناه دیواره های صخره ای ادامه می یابد
با صعودی آهسته و پیوسته بالاخره ساعت 12.20 روی خط الراس اصلی قله هستیم ...ارتفاع حدود 3000 متر
خوب دیگه...بقیه راه اتوبانه...و البته اتوبانی با قوانین خاص خودش... سرعت در حد مجاز...تنفس عمیق...توی ارتفاع هستیم و فشار اکسیژن هوا پایینه...من دیگه اینا رو میدونم
خط الراس دارآباد رو دوست دارم...با خودم میخونم...
این بالا ، یه آسمونه ، اینجا بینِ قلبا نه مرزه ، نه دیواره!
این بالا ، یه آسمونه ، هم جای آفتابُ مهتابه ، هم پُر ستاره!
من میخوام ، اینجا بمونم ، شاید روی ابرا بشه عشقُ پیدا کرد!
من میخوام ، از تو بخونم ، اینجا راحت اسمِ هَر کسُ ، میشه صدا کرد!
عاشق پروازم ، رؤیامُ میسازم ، زیرِ بارون میخونم!
فانوسِ خورشیدُ ، تو دستم میگیرم ، فکرِ رنگینکمونم!
این بالا ، قلبا یه رنگن ، تو خطر آدما دستِ همُ میگیرن!
این بالا ، حرفا قشنگن ، دغدغههای رو زمین از ، بالا حقیرن!
عاشقِ پروازم ، رؤیامُ میسازم ، زیرِ بارون میخونم!
فانوسِ خورشیدُ ، تو دستم میگیرم ، فکرِ رنگینکمونم!
ساعت 13 قله دارآباد... همگی خوشحال و راضی از یک صعود نفس گیر و لذت بخش
توی جان پناه قله استراحتی 20 دقیقه ای داریم و تغذیه ای سبک...به دستور حاجی ناهار خوردن در ارتفاع ممنوع...فقط میوه...سبک بخورید
جماعت آذربایجانیهای مقیم مرکز همدیگر را یافته اند و بازار گرم آوازهای آذری ست و دقایقی پایکوبی "جوانان زمان آن خدابیامرز"
و اما...
داشتیم برای فرود آماده می شدیم که ناگهان خبر رسید که حال یکی از همنوردان به هم ریخته...علایم ارتفاع زدگی...تهوع و استفراغ... حاجی بلافاصله دستور حرکت سریع گروه جهت کاهش ارتفاع را صادر می کند... میریم پایین...به سرعت...
روی خط الراس تقریبا می دویدیم تا به تابلوی ابتدای خط الراس رسیدیم... فرود روی شن اسکی یال توپوز کلنو آغاز میشود.
سرتان را درد نیاورم...مشکلی که با تهوع و استفراغ شروع شده بود تابلوی بالینی مسمومیت شدید پیدا کرد و علائم (اسهال و افت فشار شدید) هم به آن اضافه شد طوری که همنورد ما زمین گیر شد...
بیمار را با ترکیبی از " تشویق + حمایت + تشر " پایین آوردیم و با رسیدن به چشمه درازلش و ادامه یافتن وخامت حال بیمار تصمیم به تماس با امداد و نجات کوهستان گرفتیم ...شماره 112
گرچه بالاخره دوستان هلال احمری را در پارکینگ دارآباد یافتیم ! ولی با تجارب کسب شده در طی این برنامه نکات زیر جهت بذل توجه بیشتر به استحضار همنوردان میرسد :
1.آقا خواهشا در برنامه های کوهنوردی مواد غذایی فاسد شدنی به همراه نیاورید...متهم ردیف اول در این برنامه بالاخره کشف شد"خامه ای مشکوک در صبحانه "
2.در صورت بروز علایم ارتفاع زدگی یا هرگونه ناخوشی در طول برنامه هر چه زودتر سرپرست برنامه را مطلع سازید.
3.شماره 112 کار میکنه ! انصافا سرعت اعزام هم خوب بود...ولی به یاد داشته باشید که دوستان هلال احمر آنقدرها به مسیرهای کوهنوردی آشنا نیستند (چنانکه ما را در مسیر لوله نیافتند) و اصولا بحث جستجو و نجات در کوهستان موضوع پیچیده و زمانبری ست و به درازا می کشد و شرایط بیمار گاه اورژانسی ست، همچنانکه وخامت اوضاع بیمار ما اجازه درنگ نمی داد ...
و البته همت آقا جعفر بود که بیمار را به دوش گرفت و فرود را ادامه دادیم... جعفر، پهلوان ...جعفر، قهرمان...یاشاسین آذربایجان...
جعفر، پهلوان ... جعفر، قهرمان...
موقع برگشت همراه با مصدوم توی مینی بوس آقا حقیقی نشسته بودیم و تاسف می خوردیم به ناهاری که همراه آورده بودیم و دست نخورده توی کوله ها داشت برمی گشت خونه...خب دیگه ...بعضی وقتا اینجوری میشه ...درعوض تجربه خوبی شد...برای همه مون...کی فکر میکرد ارتفاع زدگی یا مسمومیت آدمو به این حال و روز بندازه....
تا بعد
آتیه
بیماری حاد ارتفاع یا همان ارتفاع زدگی به مجموعه ای از علائم گفته می شود که نشان دهنده عدم هم هوایی و تطابق بدن با ارتفاع حاضر در آن است. بدن همراه با صعود، به دلیل کمبود اکسیژن، شروع به هم هوایی می کند و در هر زمان، مطابق با ارتفاعی خاص به تعادل می رسد.
در ارتفاع بالای 2500 متر، سردرد به همراه علایم ذیل نشاندهنده ارتفاع زدگی است:
کاهش اشتها، حالت تهوع، استفراغ
خستگی و کوفتگی و یا ضعف و سستی
سرگیجه یا منگی خفیف
همه این علایم ممکن است از خفیف تا شدید تغییر کنند. ارتفاع زدگی را به سردرد شدید ناشی از مصرف الکل یا بدتر از آن تشبیه کرده اند.
هرچند علایم ارتفاع زدگی ملایم می تواند شک برانگیز باشد، یک قاعده کلی این است که:
هرگونه احساس ناخوشایند در ارتفاع، ارتفاع زدگی است مگر اینکه خلافش ثابت شود (مثل اسهال
هر کسی با قدم نهادن در ارتفاع، بسته به فیزیولوژی (و ژنتیک) و نیز میزان صعود، ممکن است ارتفاع زده شود. عواملی چون سن، جنسیت، آمادگی جسمانی یا سابقه ارتفاع در این مورد بی تاثیرند. برخی از مردم سریعا هم هوا شده و می توانند سریعا صعود کنند و برخی دیگر آهسته هم هوا شده و حتی در صعود کُند نیز مشکل دارند. عوامل تاثیرگذار زیادی وجود دارد که شناخته شده نیستند. شخصی ممکن است در یک سفر، ارتفاع زده شود و در سفری دیگر با همان مشخصات صعود، ارتفاع زده نشود. متاسفانه هنوز هیچ راهی برای پیش بینی اینکه احتمال ارتفاع زدگی چه کسی بیشتر است، پیدا نشده است
جلوگیری از ارتفاع زدگی
مهمترین نکته در جلوگیری از ارتفاع زدگی، صعود آرام است تا بدن فرصت هم هوایی داشته باشد. افراد با سرعتهای مختلفی هم هوا می شوند و بنابراین اظهار نظر مطلقی نمی توان کرد ولی در حالت کلی توصیه های زیر بیشتر افراد را از ارتفاع زدگی حفظ خواهد کرد.
قانون طلایی اول
اگر در ارتفاع، احساس راحتی ندارید، بیماری ارتفاع است مگر خلاف آن اثبات شود.
قانون طلایی دوم
هیچگاه با علایم ارتفاع زدگی صعود نکنید.
قانون طلایی سوم
اگر وضعیت وخیمتر شد ( یا ابتلا به ورم مغزی یا ریوی رخ داد) سریعا باید فرود رفت.