بسمه تعالي
در آخرين جمعه فصل عاشقانه بهار، ساعت 6:10 از محل هميشگی (مقابل درب فرهنگسرای بهمن) به مقصد روستای کشار حرکت کرديم.
گروهي از دوستان نيز در بین را به ما پيوستند و بالاخره در ساعت 7:40 بعد از گذشتن از مناظری دلربا درجاده روستای کشار از مینی بوس پياده شدیم.
در آنجا دوستان به معرفی خود پرداختند و گروه بعد از مشخص شدن مسئوليت هاي دوستان به راه افتاد.
از همان ابتدا مبهوت نقاشيهاي، نقاش بزرگ بودم، شکوفه هاي سفید، صورتي و بنفش که مي خنديدند، بی خيال از سرماي زمستان، بی خيال از سنگيني برفي که قبلا رويشان بوده است، بی خيال از شلاق بادهای زمستان، دوباره مي خنديدند. و اين داستاني است برای ما انسانها که برخيزيم بی اعتنا به مشکلاتي که هستند و سختي هايي که بر ما مي گذرد.
طبيعت و بعضا ويلاهاي دست ساخته و کوچه باغهايي که واقعا انسان را به ايستادن و نگاه کردن ترغيب می کرد، آسماني زيبا که ابرهاي خاکستری را در آغوش گرفته بود، دره هايي که رودخانه هاي پرخروش آن با زمزمه موسيقي آب همراه بود.
بخش کن یکی از بخشهای اصلی شهر تهران بوده ، اما این بخش بسیار کوچک شده است. روستاهای سولقون، سنگون، کشار، کیگا، وردیج، واریش و امامزاده داوود در این بخش هستند
کشار در جنوب غربی سولقان قرار دارد.
مسیر دسترسی به کشار : از اول روستای سولقان، صد متر که جلوتر بروید، سمت چپ جاده و در کنار مدرسه ( قسمت غربی روستای سولقان ) یک بریدگی به چشم میخورد و با جلو رفتن متوجه میشوید که جاده « کشار » از همینجا شروع میشود.
کشار به دو بخش سفلی و علیا تقسیم می شود و شغل اکثریت اهالی کشاورزی است . عده ای از اهالی هم در تهران به گل فروشی مشغول هستند .
از محصولات و سوغات کشار می توان به گیلاس های تکدانه و هلوی هسته جدای آن اشاره کرد که در منطقه از معروفیت خاصی برخوردار است.
در ابتداي راه در بالای صخره ها غاري را ديديم که استاد تاجبخش به معرفي آن براي دوستان و همراهان پرداختند، دهانه غار بسيار کوچک بود که مي بايست به صورت سينه خيز وارد آن شد ولي به نقل از استاد پس از ورود به غار بزرگتر مي شود.
از داخل روستای کشار گذشتیم .کم کم از دست ساخته هاي بشر کاسته مي شد و طبيعت بکرتر و بکرتر مي شد. با ادامه مسير به طرف رودخانه پایین آمدیم و پس از عبور از رودخانه دوباره سربالایی ها شروع شد.
حدود ساعت 9:00 در کنار آبشار بسيار زيبای کشار برای صبحانه توقف کرديم.
گروه پس از صرف صبحانه با قدمهايي کوتاه اما استوار و پيوسته راهي شدند. در پاکوبی باریک ارتفاع می گرفتیم واز دیدن زیباییهای دره لذت می بردیم. دره اي که از دور هم زيبايي ها و رنگ هاي آن غوغا مي کردند.
پس از مدتي کوه پيمائي، استاد تاجبخش به آموزش نحوه صحيح بالا رفتن و پائين آمدن ازشیب براي گروه پرداختند.
اینهم یه کلوز آپ از آقا رضای گل عکاس زحمتکش این برنامه
در ادامه پيمودن مسير ميزبان لاله هاي زرد و سرخ و نارنجي شديم!!! لاله هايي که زمين و گاهي صخره و کوهها را شکافته بودند و زيبايي آنها نگاه هر بیننده اي را به خود جلب ميکرد. لاله هايي از جنس بهار! از جنس زيبايي! از جنس طراوت و زندگی.
منظره ها آنقدر زيبا و چشم نواز بودند که گروه به انداختن عکس های یادگاری مشغول شدند و توصيه هاي دوستان و استاد تاجبخش که لاله ها را لگد نکنيد، که انصافا همه اين احتياط را با دل و جان مي پذيرفتند.
پس از گرفتن عکس هاي يادگاري گروه به ادامه مسير پرداختند، و در اين ميان بوی علف هاي کوهي، بوي بهار، بوی آويشن خستگي پيمودن سربالايي هاي تند را از تن همه خارج مي کرد و به دوستان انرژی مضاعف مي بخشيد.
ديدنن سبزه هايي که بر روي کوهها پاشيده شده بود، انسان را تشويق به رفتن مي کرد. وه! که بهار گويي همان بهشت فرود آمده بر روي زمين است.
بالاخره در انتهای دره کشار و درسمت چپ سرمنشا اصلی آبشار کشار را دیدیم که آب با سرعت و فشار زياد و کف آلود راهش را ادامه مي داد. صداي پرندگان در دره ها و کوهها که گاهي تنها و گاهي به صورت جمعي به آواز خواني مشغول بودند سکوت اسرار آميز کوهستان را مي شکست و بر گوش ما قصه رستن وشکفتن را زمزمه مي کرد.
در انتهای دره کشار به دامنه رشته کوه پهنه حصار و ارتفاع حدود 3000 متر رسیدیم.پس از عکسی یادگاری فرود را بطرف دره سنگان آغاز کردیم.
دشت هايي وسیع در پاي کوههاي بلند و استوار. در اين قسمت از مسير بيشتر زير پايمان خاک نرم بود که به گفته حاج آقا تاجبخش راه رفتن بر روي آن برای آرامش اعصاب بسيار مفيد است، و چقدر ما شهر نشينان به اين تمدد اعصاب نيازمنديم! وقتي غرق در ميان آهن ها و آسفالت هاييم! وقتي غرق در دود و صداهاي مصنوعي و گوشخراشيم.
بعد از پيمودن راهي زياد و شیب تند دامنه حدود ساعت 2:30 در پاي آبشاري کوتاه اما پر خروش و زيبا در کنار رودخانه و درختان بلند و سبز به صرف نهار پرداختيم. آتشي روشن شد و چاي با طعم آويشن کوهي که از بین راه جمع کرده بوديم. چايي با مزه طبيعت در دل طبيعت.
پس از استراحتي کوتاه در ساعت 3:30 دوباره به راهمان ادامه داديم تا به روستای زیبای سنگان بالا رسيديم و با گذشتن از دل روستا و از کنار خانه های ساده و زيبای قديمي که تعدادي از آنها به مخروبه هایی تبدیل شده بودند ولی خاطرات گذشته را به یادمان می آوردند به آسفالت جاده رسيديم.
دهكده سنگان در يكي از درههاي شمالغربي سولقان است. راه سولقان به سنگان داراي سنگ فراوان و در بعضي نقاط آن پرتگاههاي موحشي وجود دارد. نزديك به آبادي سنگان، جاده از پاره سنگهاي پلهمانندي بالا ميرود. شايد به اين سبب اين آبادي سنگان ناميده شده است.
اين ده كنار رودخانه و داخل دره بنا شده است و به چهار محله تقسيم ميشود:
1- ده پايين 2- ده ميان 3- ده سر 4- باغ درّه
ده پايين يا محله پايين در سمت چپ و ده ميان يا محله ميان و ده سر يا سرمحله سمت راست رودخانه بنا شدهاست.
باغ دره در يكي از درههاي فرعي سنگان است كه از شمالشرقي به جنوبغربي امتداد دارد. يكي از گذرهاي اين ده به نام «سرگذر» معروف است.
املاك سنگان از شمال به تنگه لانيز(لونيز) شهرستانك، از شرق به رندان و سولقان، از جنوب به كشار و از غرب به خور و سيجان ارنگه.
آب و هواي ده خنك است و چون كوههاي شمالي آن پست است، باد گردنه كندوان به آساني به اين ده ميوزد
در آنجا حاج آقا تاج بخش گروه را به صرف بستني ميهمان کرد. که پس از خوردن بستني و طي مسافت تا سنگان پایین ساعت 5:00 سوار ميني بوس شديم. و دوباره قصه ترافيک سنگين. ترافيک را به لطف منظره هاي زيبای اطراف، رودخانه و درختان بسيار زيبا و شکوفه هاي سپيد گذرانديم وحدود ساعت 7:30 به جلوی درب فرهنگسرا رسيديم.
و اینگونه خاطره روز زیبای دیگری در کنار دوستان برای ما شکل گرفت.