" فصل تخم گذاری آهوها" ... روزی پر از خاطره و هیجان
تجسم زیبایی های کوهستان در این روزهای بهاری ماندن در شهر را دشوار می کند. بعد از غیبتی نا خواسته و نسبتا طولانی بار دیگر عزم کوهستان کردم و روز جمعه فبل از همه در محل همیشگی حاضر شدم.
مسیر دارآباد.
ساعت 7 صبح پارکینگ دارآباد، مثل همیشه حاجی جلسه معارفه و انتصاب مسولیت ها را تشکیل دادند که خدا رو شکر من هم بی نصیب نموندم.
حدود 7.15 با جمعی 11 نفره به راه افتادیم شاید در اون لحظه فکر نمیکردیم چه روز زیبا و پرخاطره ای خواهیم داشت (برنامه امروز حواشی جالبی از تخم گذاری آهو و گوزن تاااااا پیدا کردن زوج برای مجردهای گروه ! داشت و به جشن تولدآقا رضا نظری و هنرمندی آقای محمد نیا (ملقب به پیری) ختم شد، پیشنهاد می کنم تا آخر گزارش با ما باشید و نظر یادتون نره)
در جلسه معارفه امروز زمانی که حاجی در مورد احتمال تغییرزمان اجرای یکی از برنامه های آتی گروه صحبت می کرد یک اشتباه کلامی او در مورد فصل تخم گذاری آهو و گوزن !! کافی بود تا سوژه را دست همنوردان داده باشد طوری که سوژه همیشگی "پیر......" در این برنامه تاحدی محو شد.( البته اینجور که بوش میومد حاجی هم بدش نمیومد این سوژه جدید جای “پیر....”را بگیرد !! شایدم جدی جدی به موضوع پیرمرد آلرژی پیدا کرده باشد)
وصف مسیر حرکت به سمت کوهستان در چنین روز بهاری مرابه یاد انشاهای دوران راهنمایی در وصف بهار می اندازد !! صدای پرندگان و صدای شرشر آب زیبایی گل های بهاری و . . . مطمئنا اکثر شما بارها و بارها چنین مناظر زیبایی را دیده و به وجد آمده اید و از آنجا که شنیدن کی بود مانند دیدن از توصیف آن میگذرم (به علت قاصر بودن قلم و زبان ).
قبل از پل آهنی مسیر به بیراهه ای وارد شدیم که به "چشمه نارون" می رسید. زودتر از معمول و طبق درخواست های مکرر آقای محمد نیا حدود ساعت 8.15 با اجازه سرورمان !بالاتر از چشمه و در کنار جویباری زیبا بساط صبحانه را پهن کرده و استراحت کوتاهی می کنیم.
بعد از خوردن صبحانه در مسیری دل انگیز به راهمان ادامه می دهیم. در انتهای این دره به آبشاری بلند و زیبا رسیدیم که راه ما را سد کرده بود برای ادامه راه، صخرهایی سمت راست آبشار را انتخاب کردیم با راهنمایی های لیدر گروه باتوم ها را کنار گذاشته و از صخره ها بالا رفتیم.
بعد از چند دقیقه حرکت به مسیر اصلی رسیدیم و به راهمان ادامه دادیم و به "چشمه درازلش" رسیدیم.
مردم قدیم دارآباد پیشتر در جایی دیگر در جنوب ازگل و شرق سوهانک سکونت داشتندونام ان محل کهنه دارآباد میباشد .ولی در پی خشکسالی آن زمینها را واگذاشتند و به جای کنونی دارآباد کوچیدند.
نام دارآباد پس از ساختن کاخی در زمان مظفرالدین شاه قاجار در این آبادی، به شاهآباد دیگرگون شد ولی بعدها دوباره نام پیشین به آن بازگردانده شد. هنوز کاریز(قنات) این محل به نام شاهآباد معروف است.
گفته میشود پزشکان فرانسوی به خاطر بیماری آسم مظفرالدین شاه دارآباد را برای درمان بیماری به واسطهٔ آب وهوای خوبش مناسب دانستند. در ساختمان و زمینهای کاخ، در زمان رضاشاه در سال ۱۳۱۲ هجری خورشیدی بیمارستان مسلولین ساخته شد.از دیگر عمارتهای قاجاری که نزدیک به کاخ شاهی ساخته شده است عمارت فخرالدوله میباشد.
کوههای دارآباد که دو سوی این دهکده را دربر گرفتهاند رشته اصلی توچال است که از دامنه شرقی آن تا قوچک ادامه دارد. مَرغزارها یا مراتع شمالی آن از توچال به این شرح است: شهربانوکشک - کمردگور - تخت شاه - الش گا - چپدره - کلنو - توپز بلند- چال مگس - بند چلچلا - فراخسینه - سیردورو - درازلش - میردلو - پهنه خرگوشنو. و در بخش جنوبی: پیازچال - دره وزوا - عرقچینک - خوشچال بالا- خوشچال پایین.
دارآباد دو رودخانه دارد به نامهای «دارآباد» و «کهنه دارآباد» که در جایی به نام «سیر دورود پایین» به هم میپیوندند و رودخانه دارآباد را تشکیل میدهند.
میدان داراباد تهران در ارتفاع ۱۷۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد.
موزه تاریخ طبیعی دارآباد که از موزههای خوب ایران است نیز در دارآباد واقع شدهاست.
قلل معروف دارآباد : قله دارآباد (3170 متر) ، قله سیاه بند (3320 متر) ، قله چپ دره (3180 متر) ، قله چمبره بند (3160 متر) ، قله تنگ چال (2755 متر) ، قله عرق چین (2530 متر).
چشمه های معروف دارآباد : چشمه دراز لش ، چشمه جهان ، چشمه سیر دورو پایین ، چشمه کلنو ، چشمه نارون.
مسیر را به طرف "دره کلنو" ادامه می دهیم.در مسیر بوته های فراوان ریواس را می دیدم که بعد از زمستان طولانی سر ازخاک بیرون آورده بودند.
بعد از یک ساعت حرکت در این مسیر برای گوش کردن به صدای پای آب در کنار چشمه ای زیبا نشسته و به زیبایی های طبیعت این بار گوش فرا دادیم کافی است یک لحظه صدای حرکت آب در دل کوه را با صداهایی که هر روزه در شهر می شنویم مقایسه کنیم...
درمسیری خارج از مسیر اصلی در کف دره به راهمان ادامه می دهیم و به "یال کلاغ میزان" نزدیک میشویم.
دره ای پرآب و زیبا که صدای شرشر آب، عطر پونه و گل های بهاری ، آبشارهای چشم نواز و پی درپی ، نوازش نسیم بهاری در کنار خوشمزگی های همنوردان همه حواس را از ما برگرفته و در بهشت طبیعت مدحوش می شویم، تمامی اینها روزی دل انگیز و متفاوت را در زندگی ما رقم می زند.
در ادامه مسیر در کنارآب بالاخره به یخچالهای برف انباشته می رسیم. در ارتفاع حدودا 3000 متری هستیم و پناهگاه قله دارآباد بالای سر ماست.
عبور از کنار یخچالهای زیبا که در زیر آنها رودخانه ای پر خروش جریان دارد در این روزها که هوا روبه گرمی نهاده است بسیار مطبوع و لذت بخش بود.
بعد از گذشتن از کنار توده های برف تصمیم گرفته شد برای صرف نهار کمی پایین تر برگردیم و درجایی مناسب استراحت کنیم از آن بالا همه همنوردان تک درختی زیبا در کنار رود را انتخاب کردند.
از مسیری پرشیب و بکر روانه پایین شدیم سرعت حاجی اینقدر بالا بود که فاصله اش با ما زیاد شده بود و با فریادهای دسته جمعی "تخم آهو" و "پی...." سعی در متوقف کردن حاجی داشتیم. درنزدیکی محل مورد نظر در کنار آبشاری پرآب برای استراحت و صرف نهار توقف کردیم.
بعد از صرف ناهار و حدود یک ساعت استراحت که در این طبیعت زیبا بسیار لذت بخش و مفرح بود در مسیر برگشت قرار گرفتیم. در مسیر برگشت از کنار آبشارهایی بسیار زیبا و مرتفع عبور کردیم که چشمان همه همنوردان را به خود خیره کرده بود. برای اولین بار بود که قدم در این دره می گذاشتم و از این همه زیبایی به وجد آمده بودم.
برای برگشت حاجی مثل همیشه مسیری بکر را انتخاب کرد.از منطقه "تختی شاه" گذشتیم و به "باغچه خلیل" رسیدیم.
در ادامه راه در واقع راه راست را ترک کرده و وارد مسیری بکر و پر پیچ خم شدیم در ابتدا پایین رفتن از صخره ها و در انتها عبور از رودخانه، مسیری پر از هیجان !! صخره هایی نسبتا بزرگ و دیوار مانند که پایین رفتن از آنها خالی از خطر نبود و برای خانمهای گروه کمی دردسر ساز شده بود. بالاخره همگی همنوردان به سلامت و با چابکی از آنها عبور کردند.
در ادامه مسیر کوهنوردان دیگر را می دیدیم که در مسیر رفت آمد می کردند و نمی دانم چطور شد که حاجی تصمیم گرفت در میان کوهنوردان به دنبال زوج مناسب برای مجرد های گروه علی الخصوص "جکی" باشد. البته شخص مورد نظر با پای خود جلو آمد اما چه شد که نشد ما بی خبریم (مرغ از قفس پرید). البته در برنامه بعدی جبران می شود. (پیش بینی می شود برنامه های بعدی گروه با استقبال گسترده مجردان کوهنورد همراه گردد )
حال نوبت حرکت در کنار رودخانه بود، رودخانه ای پر خروش در میان دره ای باریک و سنگی با درختان فراوان که برای حرکت در امتداد آن باید چندین بار عرض رودخانه را طی می کردیم فکر می کنم تنها کسی که در این مسیر خیس نشد خودم بودم. عبور از چنین مسیری را کمتر تجربه کرده بودم و برای من به شخصه پرهیجان و لذت بخش بود.
در انتهای این مسیر مهیج به "آبشار چال مگس" رسیدیم، نمایی دیگر از زیبایی های طبیعت بخصوص در این روزها که پرآب ترین روزهای سال برای چشمه ها و آبشارها می باشد.
بعد از گرفتن عکس این بار درمسیر اصلی به راه برگشت ادامه دادیم. در مسیر برگشت مرغی را که از قفس پریده بود !! دیدیم که حاجی وارد مذاکره شد ولی بازهم بی نتیجه Jفکر میکنم امروز روز حاجی نبود چرا که وقتی طبق معمول از دو دخترخانم کوچولو برای نوه هایش خواستگاری می کرد بازم تیرش به سنگ خورد و با این جواب روبه رو شد "ما عروسای عمومون هستیم"!
خلاصه بعد از همه این ماجراها به مینی بوس آقای حقیقی رسیدیم و در فکر بهانه ای برای هویج بستنی بودیم که بهانه خودش پیدا شد "جشن تولد" آقا رضا، یکی از همنوردان و این شد که برای خوردن بستنی و جشنی کوتاه توقف کردیم.
یکی از همنوردان نیز که به علت لو رفتن فیلم های حرکات موزونش در برنامه های قبلی به دام افتاده بود با آهنگی از خواننده پر آوازه "جواد یساری" به اجرای حرکت نمایش پرداخت که برنامه امروز را کامل کرد.
و در یک کلام این برنامه محشر بود و هرکی نیومده بود خیلی خیلیییی ضرر کرد.