شكوهي در جانم تنوره مي كشد از پاك ترين هواي كوستان لبالب قدحي در كشيده ام
روز چهار شنبه است پيامكي مي رسد . اولين برنامه ي زمستاني ، صعود به ارتفاعات دارآباد است
با اعلام آمادگي براي حضور در برنامه ، حس وحال خاصي دارم .
سحرگاه آدينه است و هنوز خورشيد عالمتاب رخ در پرده تاريكي دارد با خارج شدن از خانه ، خود را در سكون و سكوت كوچه و محله تنها مييابم به ميعادگاه هميشگي يعني جلوي فرهنگسراي بهمن مي رسم . ساعت 5.58 است . كوه دوستان ديگر را نيز به خويش خوانده است . دوستان دوستار طبيعت يك به يك مي رسند . عباس آقا از دوستان عزيزمان بعد از يك غيبت دوماهه و در دوران نقاهت بعد از عمل جراحي دست ، به گروه مي پيوندد و مورد ابراز احساسات و عنايت دوستان قرار مي گيرد . خانم موسوي و آقاي حسن سوار هم كه از كوهنوردان باتجربه هستند و به قول خودشان ، كوهنوردي را با استاد تاجبخش شروع كرده اند به گروه افتخا ر همراهي ميدهند . يكي دو نفر هم عليرغم اعلام امادگي قبلي براي حضور در برنامه غيبت دارند.
ساعت 6 و 10 دقيقه با جمع 13 نفره سوار بر ميني بوس به راه مي افتيم.دربين راه دونفر ديگر از دوستان به ما مي پيوندند . در راه برخي دوستان بابرهم نهادن پلكهايشان آخرين بازمانده هاي كاروان خواب را از چشم خويش بدرقه ميكنند .
ساعت 7.10 به پارکینگ دار آباد و پاي كوه ميرسيم .آنجا نيز سعادت ديدار و همراهي سه نفر از همنوردهايمان را داريم .
در ابتداي مسير با تشكيل حلقه ي معرفي افراد معرفي ميشوند و توسط استاد تاجبخش كه ليدر و راهنماي گروه هستند پس از معرفي مختصر برنامه ان روز ، افراد با مسوليتهاي زير تعيين ميشوند :
سرپرست : آقاي حسن سوار
سرپرست خانم ها : خانم دكتر گچلو
مسوول انضباطي : آقاي محمود حاتمي
عقب دار : آقاي ئاسو آيت النبي
عكاس : عليرضا جلالي فراهاني
پا در دامان كوه مينهيم. پيچ و خم اول مسير را بالا رفته و پس از توقف خيلي كوتاه در سربند غلاك دوباره حركت ميكنيم.
آبشار غلاك جلوتر ، سمت چپ مسير خودنمايي ميكند و جلوه ي زيباي بصري ايجادنموده است . پس از طي 10 دقيقه مسير صاف و هموار ، در پايين دره زردبند و پس از خوش و بشي با دوستان فدراسيون كوهنوردي مستقر در آنجا و گرفتن دو سه عكس گروهي به سمت راست از مسير اصلي خارج شده و مسير پاكوب را از كنار درختچه هاي كاج در پيش مي گيريم و و پس از طي مقداري از مسير به سر يال شن سياه مي رسيم .اين يال مارا به كمي جلوتر از طرف راست به دره ي زير برجك و در انسو به حاجي آباد و اوشان و در سمت چپ به بندبنفشه ،دره ي چال بوته و چشمه ي درازلش راهنمايي مي كند .
روي يال باد خنكي گونه هايمان را مي نوازد . در طي مسير از تجربيات كوهنوردي آقاي سوار و خانم موسوي در فتح قله ي كليمانجارو و جزئيات اين سفر و كيفيت صعود همچنين اداب و سنن افراد بومي آنجا ، حيات وحش ، جاذبه هاي گردشگري و هزينه ها و ...بهره مند مي شويم . البته هراز چندگاهي عليرضا با صداهاي عجيب و غريب خود ، ياد قبايل آفريقايي چون زولو را براي ما زنده ميكند.
مسير پاكوب سمت چپ را به سمت چشمه ميرويم . در مسير لوله ي آبي جهت انتقال آب در داخل خاك قرار داده اند كه در بعضي جاهانمايان و بيرون از خاك در كنار مسير قرار دارد. 50متر بالاتر از مسيرپاكوب آبشار يخي بسيار زيبايي وجود دارد كه متاسفانه پس از گذشتن از آنجا و در دامنه مقابل متوجه آن مي شوم ولي برخي از دوستان از آن عكس هم گرفته بودند .
ساعت 9.10 است و با رسيدن به چشمه دراز لش براي صرف صبحانه اتراق مي كنيم .پس از صرف صبحانه در جمعي دوستانه با پوشيدن لباس گرم براي حركت آماده ميشويم . دونفر از دوستان خوشحال و خرسند از همراهي گروه هرچند در مسير نه چندان طولاني وبه دليل ملاحظات بعد از عمل جراحي انگشتان دست ،از ما خداحافظي نموده و به پايين برميگردند .
در ساعت 9.45 حركت مي كنيم و يال دراز لش را طي مي كنيم باد بسيار سرد و تندي در روي يال در حال وزيدن است .در بلنديهاي كولكچال درسمت چپ ما و با برفهاي زيبا بر قله ي آن ، بارش وجود دارد .
ظاهرا يك از دوستان دچار حالت تهوع مختصر و سردرد خفيفي است كه البته با راهنماييها ي استاد تاجبخش ، خانم دكتر و توصيه هاي فني خانم موسوي در شرايط بهتري قرار ميگيرد و به اتفاق يال را به طرف بالا مي پيماييم .
ضمن عبور از مسير مارپيچ ، دانه هاي بسيار ريز ، زيبا و پراكنده ي برف حال و هواي خاصي به كوهنورديمان داده است . هرچند هواي تهران مثل اكثرمواقع در پوششي از دود و غبار است و لي بالاتر دست قدرت الهي بر بوم آسمان هنر نمايي كرده و پرتوهاي خورشيد از لابلاي ابرهاي نيمه متراكم ، تصاوير بسيار زيبايي خلق نموده كه مردمك چشم را نوازش مي كند و بر ابهت و عظمت آسمان و جلوه و جمال خلقت مي افزايد .
استاد ضمن در نظر گرفتن شرايط عمومي گروه و با تنظيم قدمها ، سرعت حركت را تعديل مي كنند . ضمن حركت در دامنه در برنامه هاي قبل معمولا در چنين چشم انداز هايي از نواي دلنشين و مخملي جناب جعفري و صداي پر صلابت و پرشور جناب شجاعي بهره مند بوديم و صد البته جاي خالي آنها در اين برنامه احساس مي شد ولي براي جبران نسبي اين خلا هنري ، عليرضا با تجهيزات و ادوات متنوع سمعي و سيستم پيشرفته ي پخش صوتي به ارائه خدمات مي پرداختند و دوستان رو به فيض اكمل مي رساندند .
هرچه بالاتر مي رويم كوهها و مناظر بيشتر جلوه گري ميكنند . ساعت 12.30 است و به خط الراس قله ي دارآباد در ارتفاع 2980 متري مي رسيم اين خط الراس در امتداد جنوب شرقي به شمال غربي است و از آنجا حاجي آباد و كلوگان به امامه در پايين كوه ورجين قابل مشاهده است ضمنا درياچه سد لتيان و لواسان هم ديده مي شود.
خانم سمانه با راهنماييهاي خانم موسوي و همراهي آقاي سوار با روحيه و بسيار تحسين برانگيز خود را به خط الراس رسانده و حس خيلي خوبي دارد ولي عليرغم احساس درونيش و با صلاحديد استاد تاجبخش و خانم دكتر به توصيه آنها عمل نموده و به همران دونفر از دوستان مسير رابرمي گردندكه جادارد از اين دوستان عزيز نهايت تشكر و سپاسگزاري تك تك اعضاي گروه را بجا آورم .
خط الراس رابه سمت قله ي دارآباد پيش ميرويم در مسيد نقابهاي برفي بسيار زيبا و البته خطرناكي هم ايجادشده است. باد شديد ي (وزباد) در حال وزيدن است .
با ادامه مسير در ساعت 13.20 به قله 3170 متري و پناهگاه دارآباد مي رسيم اين پناهگاه طبق گفته استاد و با شركت خود ايشان نيز در اين برنامه ، در سال 1375 با كمكهاي شهرداري تهران و طي 6 سوتي پرواز هلي كوپترو حمل وسايل و ملزومات آن ، ساخته شده است ودارايسقف شيرواني ، بدنه ي سنگي و اتاق مستطيلي با ظرفيت 15 نفر است البته هنوز درزهايي در سقف آن وجود دارد كه نياز به مرمت و بازسازي دارد و امروز تا نیمه در برف فرو رفته است.
تك تك اعضاي گروه بسيار خوشحال از اين صعود و رسيدن به هدف هستند كه اميدوارم هميشه در رسيدن به اهداف و آرزوهاي زندگيشان هم سربلند و سرافراز باشند.
به اتفاق دوستان چند عكس يادگاري گرفته و پس از يك توقف ده دقيقه اي در درون پناهگاه در مسير بازگشت شروع به حركت مي كنيم در راه به اتفاق چند تن از دوستان نواهايي را دست و پا شكسته زمزمه نموده و به قول خودمان جنازه ي خوانندگان آن نواها را در گور مي لرزانيم .
با رسيدن به ابتداي خط الراس از كنار فنس و سيم خاردار منطقه ي نظامي پايين مي آييم . ساعت15.15 به اتاقكي كه ظاهرا براي استراحت سربازان برجك نگهباني احداث شده مي رسيم و براي خوردن ناهار و استراحت توقف ميكنيم و البته بوي بشكه هاي نفت داخل اتاقك هم ناخواسته چاشني غذايمان شده است .
پس از گذشت نيم ساعت با آماده باش مجدد ، مسير فرود را روي يال ادامه مي دهيم و پس از رسيدن به انتهاي يال ، دامنه ي سمت راست را فرود مي آييم و از شن اسكي جانانه ي چهل دقيقه اي لذت مي بريم. بعضي جاها گرد و خاكي به راه انداخته ايم . هر از چند گاهي هم جاذبه زمين بر تعادل ما غلبه نموده و سوژه هاي جالبي را ايجاد ميكند .غروب زيبايي است ولي هواي غبارآلود سهم ما را از آسمان بسيار ناچيز كرده است .
بعد از شن اسكي حسابي با يك همزماني جالب دوستان همنوردمان را كه در خط الراس از ما جدا شده بودند مجددا زيارت ميكنيم و به اتفاق به مسير اصلي و سربند غلاك رسيده و مسير با ديواره سنگي پيچ در پيج ابتداي دارآباد را تا رودخانه پايين مي آييم .
ساعت 17 سوار برميني بوس شده و برميگرديم. كمي جلوتردوست آقاي وحيد اطيابي ( آقاي امير كاشاني) اعضاي گروه را به صرف بستني با طعم توت فرنگي ميهمان كرده اند تا كاممان نيز از سپري كردن يك روز زيبا و بيادماندني كه ورقي ديگراز دفتر زندگيمان بود شيرين شود .
هزینه برنامه : 2000 تومان
"""به پیشنهاد گزارشگر ،هزینه را در آخر گزارش اعلام کردیم!"""
اینم یه عکس تکی با حاجی!!!
"عکس هفته"